۱۴-نظریه‌های اقتصادی از کینز تا کمونیسم

دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد

همان‌طور که می‌دانیم علوم‌انسانی چون اقتصاد با علوم‌تجربی تفاوت‌هایی را دارند و در واقع نمی‌توان در علوم‌انسانی از یک نظریه‌ی واحد برای موضوعات و اتفاقات استفاده کرد و نظریات مدام در حال تغییر هستند و استفاده از هر نظریه، بستگی به شرایط در آن زمان دارد. ظهور نظریات متفاوت و مختلف و گاهی اوقات در تضاد با یکدیگر به همین دلیل است که در زمان‌های مختلف، شرایط متفاوت بوده است و نمی‌توان اظهار کرد که اگر یک نظریه در زمان حال مردود اعلام می‌شود به معنی این است که نظریه‌ی نادرستی بوده است بلکه باید بدانیم نظریات در زمان خود درست بوده‌اند و زمانی که اجرا شده‌اند، راه‌حل مناسبی برای حل مشکلات ارائه داده‌اند. در ادامه، سعی شده که روند شکل‌گیری این نظریات از اواخر قرن ۱۸ تا قرن ۲۰ را به‌اختصار توضیح داده و آنها را از یکدیگر تفکیک بنماییم.

نظریه‌ی توماس مالتوس و وقوع انقلاب صنعتی

در ابتدا، برای درک نظریه‌های اقتصادی به بررسی تاریخ می‌پردازیم .در سال ۱۷۹۸ اقتصاددانی به نام توماس مالتوس عقیده داشت که رشد جمعیت از تولید غذا بیشتر خواهد شد و در نهایت انسان‌ها با کمبود غذا مواجه خواهند شد. در آن زمان، جمعیت جهان چیزی حدود یک میلیارد نفر بود اما در حال حاضر، این رقم به بیش از ۷ میلیارد نفر رسیده است.

انقلاب صنعتی در سال ۱۷۶۰ آغاز شد و در همان زمان بود که توماس مالتوس، نظریات مختلفی را می‌نوشت. در آن زمان، این اقتصاددان به تولیدات صنعتی، پیشرفت در تکنولوژی و فناوری، تولیدات کشاورزی و حمل‌ونقل توجه نداشت و نظریاتش در آن زمان، تا حدودی مورد قبول بود اما آن هم نه به طور قطعی، زیرا او بدون توجه به موارد ذکر شده، نظریات خود را می‌نوشت. نکته مهمی که باید بدانیم این است که زمانی که تئوری‌های اقتصادی نادرست باشند، افراد زیادی تحت‌تأثیر عوامل نادرست آن قرار می‌گیرند. برخی از محققان، عقاید توماس مالتوس و چارلز داروین را ترکیب می‌کردند و به این نتیجه رسیدند که کمک به افراد فقیر و برنامه‌های اجتماعی، غیراخلاقی است و این عمل را داروینیسم اجتماعی می‌دانستند.

در اینجا لازم است که بدانیم داروینیسم اجتماعی چیست؟ داروینیسم اجتماعی عقیده‌ای است که اشاره به این موضوع دارد که افراد شایسته و مقتدر باید در جامعه باقی‌مانده و رشد کنند و افراد فقیر و ضعیف از بین بروند. اقتصاد علم مطلقی نیست و هدف آن نتیجه‌گیری دررابطه‌با رفتار انسان‌ها بدون استفاده از آزمایشگاه‌ها و گروه‌های کنترلی است. تئوری‌های اقتصادی، منعکس‌کننده‌ی نگرش‌هایی دررابطه‌با طبیعت انسان هستند و در طول زمان، دائماً دستخوش تغییر می‌شوند.

آدام اسمیت و شکل‌گیری اقتصاد مدرن و نظریه‌ اقتصادی آن

بنیان‌گذار اقتصاد مدرن، آدام اسمیت بود که در سال ۱۷۷۶ کتاب او به نام ثروت ملل منتشر شد. کتاب آدام اسمیت، مباحث سازمان‌یافته‌ای دررابطه‌با تولید بازارها و تئوری‌های اقتصادی در خود جای‌داده بود. اسمیت ایده‌ای را مطرح کرد که به این شرح است “فردی که از منافع شخصی خودش پیروی می‌کند، در نهایت می‌تواند به منافع عمومی برسد”. او همچنین از تجارت آزاد حمایت می‌کرد زیرا در آن زمان، بسیاری از کشورها تعرفه‌های بسیار سنگینی برای تجارت در نظر می‌گرفتند تا بتوانند از تولیدکنندگان داخلی خودشان، در مقابل واردات حمایت کنند.

مزیت نسبی دیوید ریکاردو

سال‌ها بعد اقتصاددانی به نام دیوید ریکاردو، ایده‌های آدام اسمیت را با ارائه‌ی نظریه مزیت نسبی گسترش داد. این ایده بیان می‌کند که دو فرد و یا دو کشور، هر دو می‌توانند از تجارت سود ببرند حتی اگر یکی از این دو کشور، مقدار بیشتری از یک کالا را تولید کند. وقتی هر دو در تولید کالایی مشخص، متمرکز شوند و بهترین خودشان باشند، سپس شروع به معامله و تجارت با یکدیگر نمایند، هر دو کشور سود می‌برند. به‌هرحال، حوزه‌ی اقتصاد و رشد و ایده‌های مالکیت خصوصی و بازارهای آزاد پیشرفت کردند و در نهایت، مانیفست کمونیست در سال ۱۸۴۸ به وجود آمد.

شکل‌گیری کمونیسم

فیلسوفان آلمانی چون کارل مارکس و فریدریش انگلس، به‌جای بررسی رفتار فردی، به طبقات اقتصادی در جامعه توجه کرده و استدلال می‌کردند که تاریخ با تعارض بین کارگران و کارفرمایان توضیح داده می‌شود که این روند، به‌ناچار کارگران را وادار به سرنگون کردن کارفرمایان خویش می‌کند. همه‌ی این موضوعات، باعث شکل‌گیری سیستم مردمی و بدون طبقه‌بندی جدیدی به اسم کمونیست می‌شود. مارکس این موضوع را در کتاب داس کاپیتال مورد بررسی قرار داده است. این دیدگاه که به دیدگاه مارکسیستی مشهور است، دیدگاه آدام اسمیت مبنی بر این که منفعت شخصی با منافع عمومی مشترک است را به چالش می‌کشاند. نتیجه‌ی اصلی این چالش‌ها دو جبهه مهم و اصلی بود:

  1. سرمایه‌داری بازار آزاد که از مالکیت خصوصی حمایت می‌کرد
  2. کمونیست که از مالکیت جمعی حمایت می‌کرد علی‌رغم چالش مارکس، تئوری اقتصادی مبتنی بر بازار، تا پایان قرن نوزدهم با مشارکت اقتصاددانان فرانسوی، بریتانیایی و آمریکایی به تسلط خویش ادامه داد. این مجموعه‌ی فکری، اقتصاد کلاسیک نامیده می‌شود و در کتاب اصول اقتصاد از آن یاد شده و در سال ۱۸۹۰ توسط آلفرد مارشال که یک اقتصاددان انگلیسی بود منتشر شد. مارشال در این کتاب، به مفاهیمی که امروزه نیز کاربرد دارند نیز پرداخته است. مفاهیمی چون عرضه، تقاضا، مطلوبیت و…

جدال جنبش سرمایه‌داری و مارکسیستی

با گسترش سرمایه‌داری در سراسر جهان، جنبش‌های مارکسیستی نیز روند افزایشی داشتند. در اوایل قرن ۲۰ این نبرد در ذهن‌ها همراه با ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی، منجر به تأسیس اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۳ شد. با بلوغ کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی رکود بزرگ اقتصاد بازار ثروتمندترین کشورهای جهان را هم در هم شکست و همچنین ضربه سنگینی به اقتصاد کلاسیک وارد کرد. تئوری‌های آدام اسمیت و آلفرد مارشال چیزی برای گفتن دررابطه‌با اینکه چگونه چنین چیزی اتفاق می‌افتد و یا چگونه می‌توان آن را اصلاح و یا کنترل کرد نداشتند.

شکل‌گیری اقتصاد کینزی و نظریه‌های اقتصادی آن

اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز در سال ۱۹۳۶ در کتاب خود به‌عنوان نظریه‌ی عمومی اشتغال، بهره‌وری و پول، پاسخ‌های جدیدی ارائه داد که اساساً حوزه‌ی اقتصاد کلان را راه‌اندازی کرد. همراه با کینز، جان هیکس نیز استدلال کرد که اقتصادهای بازار، به‌سرعت اصلاح نمی‌شوند چون تعدیل قیمت‌ها و دستمزدها زمان‌بر است. آنها مدعی شدند که در دوران رکود، لازم است که دولت با استفاده از سیاست‌های پولی و مالی، برای افزایش تولید و کاهش بیکاری وارد عمل شود.

کینز از کمونیست حمایت نمی‌کرد اما دیدگاه‌های او به طور مستقیم اقتصاددانان کلاسیک که مداخله‌ی دولت برای اقتصاد را مضر می‌دانستند، به چالش می‌کشید. در نهایت، اقتصاد کینزی به بخشی از جریان اصلی نظریه‌ی اقتصادی تبدیل شد. می‌دانیم که تئوری‌های اقتصادی در طول زمان دستخوش تغییر بوده‌اند و در آینده نیز خواهند بود. نکته‌ای که در این مورد لازم است بدانیم این است که ایده‌های کینز همراه با نقد مارکسیستی، راه را برای مداخله‌ی دولت باز کرد و یک رکود جهانی فاجعه‌بار اتفاق افتاد.

سوسیالیسم؛ نظریه‌ی اقتصادی محبوب زمان رکود

از زمان رکود بزرگ، بسیاری از کشورها یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی به نام سوسیالیسم را دنبال کردند. اگرچه ایده‌ها و سیاست‌های سوسیالیستی از قرن نوزدهم به وجود آمده بودند و اغلب دولت‌ها، مالکیت صنعت، مقررات و برنامه‌های عمومی را در اختیار داشتند. کشورهای اسکاندیناوی به این سیاست‌ها علاقه‌مند هستند اما در ایالات متحده‌ی آمریکا، بسیاری از این ایده‌ها مردود اعلام شده‌اند. به‌گونه‌ای که دولت و اقتصاددانان، طرف‌دار سیاست‌های اقتصاد کینزی هستند.

ظهور مکتب اتریشی و نظریه‌های اقتصادی آن

با گسترش سوسیالیسم و اقتصاد کینزی، گروه‌های دیگر به تلاش برای مالکیت خصوصی و بازار آزاد ادامه دادند. یکی از مهم‌ترین گروه‌ها، مکتب اقتصادی اتریش بود و اقتصاددانان اتریشی چون فردریش هایک و لودویگ فن میزس، استدلال کردند که دخالت بیش از اندازه‌ی دولت، نتایج وعده‌داده‌شده را به وجود نخواهد آورد و مقررات دولت بیشتر شبیه به یک مشکل است تا یک راه‌حل. در حال حاضر مکتب اتریش، مانند تمام اشکال سیاست‌های مالی و پولی استدلال می‌کند که اقتصاد پیچیدگی بسیاری دارد و به‌راحتی نمی‌توان در آن تغییر ایجاد کرد. در این میان، میلتون فریدمن در ایالات متحده‌، یک واکنش منفی علیه مداخله‌ی دولت انجام داد. میلتون فریدمن همچون اتریشی‌ها از خصوصی‌سازی بسیاری از وظایف که توسط دولت بر عهده گرفته شده بود حمایت کرد.

مثل کوپن‌های مدارس و مقررات‌زدایی از اقتصاد! او همچنین به این نتیجه رسید که یک رکود بزرگ را می‌شود به‌جای برخی خطاهای ذاتی سرمایه‌داری، ناشی از سیاست پولی نادرست انداخت. نظریه‌های میلتون فریدمن و پیروان او در دانشگاه شیکاگو، مکتب اقتصاد شیکاگو نامیده می‌شود. دیدگاه‌های میلتون فریدمن، در دهه‌ی ۱۹۷۰ تقویت شد در آن زمان درحالی‌که تولید در رکود قرار داشت، تورم افزایش یافت و ترکیبی از اقتصاد کینزی در تطبیق با رکود تورمی مشکل ایجاد کرد. برخی از اقتصاددانان کلان، از بینش مکتب شیکاگو استفاده می‌کردند تا ادعا کنند این رویدادها اقتصاد کینزی را رد می‌کنند. باتکیه‌بر ایده‌های میلتون فریدمن، نظریه‌های دیگری از اقتصاد نیز موردتوجه قرار گرفت.

پول‌گرایان و دیدگاه آنها در رابطه‌ با رشد

پول‌گرایان بر ثبات قیمت‌ها تمرکز دارند و استدلال می‌کنند که عرضه‌ی پول باید به‌آرامی و به طور قابل پیش‌بینی افزایش یابد تا امکان رشد ثابت فراهم شود. در همین زمان، نظریه‌ی دیگری به نام اقتصاد طرف عرضه که به اقتصاد قطره‌چکانی نیز معروف است، وارد جریان اصلی اقتصاد شد. اقتصاددانان طرف‌دار عرضه، از مقررات‌زدایی و کاهش مالیات‌ها به‌ویژه مالیات شرکت‌ها حمایت می‌کردند. امروزه، جریان اصلی اقتصاد که اغلب به آن اقتصاد نئوکلاسیک نیز گفته می‌شود، از هر دو اقتصاد کلاسیک یعنی پول گرایی و اقتصاد کینزی ایده می‌گیرد.

چگونگی به‌کارگیری از نظریه‌های اقتصادی

بحث دررابطه‌با چگونگی و زمان اجرای سیاست‌های پیچیده و طولانی است و فقط یک موضوع آکادمیک نیست که آنها را در کلاس درس و در دانشگاه‌ها بیاموزیم، بلکه باید بدانیم که این سیاست‌ها، بر روی میلیون‌ها انسان تأثیرگذار است. واکنش‌های متفاوت به رکود جهانی در سال ۲۰۰۸، نمونه‌ی خوبی از این موضوع است. در آن زمان برخی از اقتصاددانان، استفاده از سیاست‌های کینزی را مانند کسری بودجه پیشنهاد کردند. گروهی دیگر از اقتصاددانان، رویکرد کلاسیک را برای مهار مخارج مازاد جهت کاهش کسری بودجه پیشنهاد می‌دادند. اقتصاددانان دائماً در حال بحث و جدال با یکدیگر هستند که کدام‌یک از سیاست‌ها رویکرد مناسب‌تری است و چه زمانی باید از این رویکردها استفاده کرد. می‌دانیم که همه‌ی این ایدئولوژی‌ها و تئوری‌های اقتصادی در آینده ما را به کجا می‌برند. به‌عنوان‌مثال، اغلب کشورهایی چون چین و کوبا که زمانی به‌طورجدی از کمونیسم حمایت می‌کردند، به سمت سرمایه‌داری حرکت کرده‌اند.

در حال حاضر، تنها کشوری که همچنان به کمونیست پایبند است کره شمالی است اما این کشور برای آزمایش دررابطه‌با این رویکرد نامناسب است. نکته‌ای که باید بدانیم این است که مارکسیست دیگر وجود ندارد و بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری، برنامه‌های سوسیالیستی اتخاذ نموده‌اند. در نهایت، باید بدانیم که پیش‌بینی آینده دررابطه‌با این که کشورها کدام رویکرد را انتخاب می‌کنند، دشوار است. به‌ویژه وقتی دررابطه‌با پیچیدگی اقتصاد جهانی بحث می‌کنیم. مثلاً همان‌طور که در ابتدای بحث گفته شد، مالتوس درگذشته از کمبود غذا در زمان حال حاضر صحبت کرده بود و پیش‌بینی کرده بود که قحطی غذا پیش می‌آید اما در واقعیت، چنین چیزی اتفاق نیفتاد. همچنین، ما نمی‌دانیم که در آینده زندگی بشر دستخوش چه تغییراتی خواهد بود.

جمع‌بندی آکادمی دانایان درباره‌ نظریه‌های اقتصادی

در مطالب ذکر شده، زمان شکل‌گیری جنبش‌ها و نظریات مختلف اقتصادی را شاهد بودیم. به‌نظام سرمایه‌داری که به مالکیت خصوصی اهمیت داده و نقش دولت بیشتر بود اشاره کردیم و همچنین کمونیست که مالکیت جمعی را مهم می‌دانست را نیز شرح دادیم. همچنین، در بازه‌ای از زمان، هیچ‌کدام از این نظریات نمی‌توانستند مورداستفاده قرار بگیرند و این دلیلی بود بر شکل‌گیری اقتصاد کینزی. علاوه بر این، پس از تشکیل چنین نظریه‌ای، عده‌ای سعی کردند مالکیت خصوصی را ادامه دهند که باعث ظهور مکتب اتریشی شد. در نهایت، این موضوع مهم است که بدانیم در هر دوره و باتوجه‌به شرایط موجود در آن زمان، نمی‌توان از یک نظریه‌ی واحد استفاده نمود بلکه باتوجه‌به تغییر و تحولات پیش‌آمده در طول تاریخ، نظریات اقتصادی نیز دچار تغییروتحول شده‌اند.

مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *