پادکست (تولیدشده با هوش مصنوعی)
نگاهی به بازار سهام هفتهی منتهی به ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
بدهی بانکها به صندوق بازنشستگی کارکنان بانکها
این هفته بخشی از سهام متعلق به بانک صادرات در نمادهای بترانس، ونیکی و شپنا به صندوق بازنشستگی کارکنان بانکها منتقل شد. در نماد وبملت نیز، بخشی از سهام متعلق به صندوق بازارگردانی بانک ملت به کد صندوق بازنشستگی کارکنان بانکها منتقل شد. گویا بابت این معاملات وجه نقدی به بانکها پرداخت نمیشود و این معاملات، جهت تسویه بخشی از بدهی این بانکها به این صندوق بازنشستگی است. به نظر میرسد اطلاعات و دید روشنی در بازار سهام نسبت به این بدهیها و شیوه محاسبات اکچوئری مربوطه وجود ندارد و لازم است شفافسازی بیشتری از سوی این سه بانک (صادرات، تجارت، ملت) انجام شود. برای مثال، در حالی که معاملات مذکور فیمابین بانک صادرات و این صندوق در هفته گذشته تنها ۳ هزار میلیارد تومان بوده است و آخرین ارزش بازار سهام این بانک نیز ۳۸ همت است، توجه به این بند از گزارش حسابرس پیرامون صورتهای مالی ۱۲ ماهه منتهی به ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ این بانک میتواند جالب باشد: «براساس مفاد ماده ۳۴ اساسنامه صندوق بازنشستگی کارکنان بانکها، کسری منابع صندوق میبایست توسط بانکهای عضو آن تامین شود. مفروضات مبنای محاسبات اکچوئری (نرخ ۱۹ درصد برای حقوق شاغلان، ۱۷ درصد برای افزایش مستمری و ۲۳ درصد نرخ تنزیل) و ارزش خالص داراییها، منطبق با شرایط موجود تعیین نگردیده و با توجه به شرایط بازارهای سرمایه و مسکن، روند بازده داراییهای صندوق و افزایش حقوق شاغلان و مستمری بگیران در سنوات اخیر، ذخیره تعهدات بازنشستگی کارکنان حداقل به مبلغ ۱۲۴ هزار میلیارد تومان کمتر در حسابها منظور شده است.»
مثالی از میزان تمایل سهامداران خرد به صندوقهای سهامی
این هفته صندوق سرمایهگذاری سهامی بخشی (در صنعت بانک) دیگری نیز پذیرهنویسی شد و هزار میلیارد تومان از واحدهای آن به فروش رفت. پذیرهنویسی «موفقیتآمیز» این صندوق، ابهامهایی را راجع به اعتراضها به عملکرد صندوقهای سهامی ایجاد میکند و این سوال را پیش میآورد که اگر واقعا نسبت به عملکرد صندوقهای سهامی و سایر نهادهای مالی در میان سهامداران بیاعتمادی وجود دارد یا اگر مثلا سهامداران از عملکرد سازمان بورس در مورد صندوق دارایکم (با پرتفوی بانکی) ناراضی هستند، پس چگونه ممکن است که صندوق بخشی بانکی دیگری بتواند پذیرهنویسی موفق جدیدی داشته باشد؟ نگاه جزئیتر به ماجرا بخشی از این تناقض را توضیح میدهد. برای نمونه، تنها حدود ۱۰ میلیارد تومان از این پذیرهنویسی هزار میلیارد تومانی را اشخاص حقیقی خرید کردهاند. یا حداقل ۴۰ درصد از این پذیرهنویسی، توسط نهادهای مالی مرتبط با مدیر صندوق خریداری شده است. سایر نهادهای مالی نیز لزوما به علت «تخصص بیشتر این صندوق در مدیریت دارایی با هزینه کمتر» مشارکت نداشتهاند، بلکه ممکن است صرفا به علت بده بستان میان این نهادهای مالی در پذیرهنویسی صندوقهای یکدیگر شرکت کنند. القصه، بهتر است نهادهای مالی و مسئولان سازمان بورس در کنار خوشحالی برای رشد کمّی صندوقها، به سایر نکاتی توجه کنند که همچنان حاکی از کماعتمادی سرمایهگذاران به نهادهای مالی است. این میزان تمایل سهامداران حقیقی در حالی است که این صندوقها کارمزد معاملات کمتر و شرایط معاملات راحتتر (مانند نبود حجم مبنا) دارند و به جز صندوقهای اهرمی و چند صندوق سهامی با سابقه، بقیه صندوقها نتوانستهاند توجه سهامداران خرد را به خود جلب کنند.