همانطور که میدانیم خدمات آموزش در برخی از کشورهای دنیا بهصورت رایگان در اختیار افراد قرار می-گیرد؛ اما نکتهی قابلتوجه این است که افراد میتوانند با انجام کار و تحصیلنکردن درآمد کسب کنند. پس میتوان گفت رفتن به مدرسه و دانشگاه در واقع از دستدادن این درآمد است. دولتها سالانه مبالغ زیادی را صرف آموزش مردم خود میکنند و همانطور که مشخص است جامعهای که افراد تحصیلکردهی زیادی داشته باشد از جامعهای که افراد با تحصیلات کم آن را تشکیل میدهند، موفقتر خواهد بود. افراد برای حضور در دانشگاهها مبالغ زیادی را هزینه میکنند؛ اما درآمد این افراد در آینده به نسبت کسانی که مدرک تحصیلی دانشگاهی ندارند بیشتر خواهد بود. ما در این مقاله قصد داریم به این موضوعات به طور مفصل بپردازیم و در آخر به این سؤال پاسخ دهیم که آیا تحصیل در دانشگاه میتواند مفید باشد یا خیر.
آیا آموزش رایگان است؟
پاسخ به این سؤال از دو جنبه بررسی میشود. جنبهی اول این است که تقریباً اکثر کشورها مدارس اجباری دارند و آموزش رایگان هم در اختیار دانشآموزان قرار میدهند. جنبهی دوم پاسخ به این سؤال این است که هیچچیز رایگان نیست و همیشه یک هزینه فرصت وجود دارد. برای مثال پول و منابعی که صرف آموزش میشوند را میتوان برای تأمین مالی برنامههای اجتماعی دیگر و یا کاهش بدهی استفاده نمود. افراد زمانی که در دانشگاه ثبتنام میکنند تنها هزینهی شهریه و سایر هزینههای جانبی تحصیل را نمیپردازند بلکه میتوان گفت درآمدی که با عدم اشتغال از دست میدهند نیز بخشی از هزینهی آنها است که آن را تحت عنوان هزینه فرصت میشناسیم.
چرا دولتها مبالغ زیادی را صرف آموزش عمومی میکنند؟
دولتها سالیانه میلیاردها دلار برای آموزش عمومی هزینه میکنند. استدلال آنها این است که اگر آموزشوپرورش به طور کامل خصوصی بشود احتمالاً عدهای از تحصیلکردن محروم میشوند و این باعث بدتر شدن وضعیت جامعه خواهد شد. آموزش اثرات جانبی مثبتی دارد. آموزش به افراد در یافتن شغل بهتر و درآمد بالاتر کمک میکند که این موضوع به نفع جامعه هم است؛ زیرا این افراد تحصیلکرده برای جامعه ارزش بیشتری خلق میکنند. بهطور مثال وسایلی را برای درمانکردن بیماریها اختراع میکنند آموزش بیشتر باعث بهبود بهرهوری و همینطور بهبود استانداردهای زندگی میشود.
آموزش در آمریکا و تغییر و تحولات آن
در این مقاله ما دررابطهبا آموزش در ایالات متحدهی آمریکا صحبت میکنیم. دلیل هم این است که آموزش در این کشور تغییرات بزرگ و مهمی را پشت سر گذاشته است. در آمریکا دولت هزینهی تحصیلات عمومی دورهی ابتدایی و متوسطه را پرداخت میکند و به دانشگاهها نیز یارانه میپردازد. در سال ۲۰۱۵ دولتهای فدرال و ایالتی حدود ۶۳۴ میلیارد دلار برای آموزش ابتدایی و متوسطه هزینه کردند. این عدد به طور متوسط ۱۲۵۰۰ دلار برای هر دانشآموز در هرسال است. با وجود این هزینههای بالا ایالات متحده مشکلات جدی در سیستم آموزشی خود دارد که یکی از مهمترین مشکلات آن نابرابری است. برای مثال دانشآموزان خانوادههای کمدرآمد نسبت به خانوادههایی که درآمد بالایی دارند نمرات کمتری در دروس ریاضی و ادبیات کسب میکنند. احتمال ترک تحصیل دانشآموزان آفریقایی آمریکایی لاتین و بومیان آمریکا در دورهی متوسطه نسبت به همتایان سفیدپوست یا آسیایی خودشان به میزان خیلی بالاتری است.
چگونگی حل مشکلات آموزشی در آمریکا
از نظر اقتصاددانان بهترین راه برای یکسان کردن شرایط تمرکز بر حمایتهای مالی است. آنها میگویند که دولت برای برنامههای آموزش ابتدایی هزینه کند و پولی اضافی به دانشآموزان محروم تخصیص بدهد. برای برخی دیگر پاسخ فقط در مورد بودجهی بیشتر نیست؛ بلکه دررابطهبا رقابت بیشتر است. برخی از اقتصاددانان از مدارس دولتی و برنامههای کوپنی حمایت میکنند؛ این امر، مدارس را مجبور به بهبود میکند در غیر این صورت این مدارس حمایت مالی را از دست میدهند. سایر اقتصاددانان بر معلمها تمرکز میکنند آنها عقده دارند که معلمها باید برای بهبود وضعیت دانشآموزان تلاش کنند. هر یک از این ایدهها در ایالات متحدهی آمریکا با موفقیتهای متفاوتی اجرا شدند؛ اما آنها هنوز فرمول اصلی را پیدا نکردهاند. واضح است که اولین قدم برای ترویج برابری سرمایهگذاری در آموزش ابتدایی و متوسطه است.
دلایل اقتصادی ورود افراد به دانشگاهها
ابتدا باید دانست که دلایل اقتصادی بسیار زیادی برای رفتن به دانشگاه وجود دارد. افراد به دانشگاه میروند و این به این دلیل است که از یادگیری لذت میبرند و میخواهند که به دانش خودشان بیفزایند یا شاید هم قصد دارند که کارکردن واقعی را به تعویق بیندازند؛ اما در اقتصاد باید بر روی مزایای مالی آن تمرکز کرد. واقعیت این است که فارغالتحصیلان دانشگاهی به طور متوسط درآمد بیشتری دارند. فارغالتحصیلان دانشگاهی در ردهی سنی ۲۵ تا ۳۲ سال به طور متوسط ۴۵ هزار دلار درآمد داشتند درحالیکه افرادی که دیپلم دارند فقط ۲۸ هزار دلار درآمد داشتهاند. همچنین نرخ بیکاری برای افراد بالای ۲۵ سال با مدرک دانشگاهی حدود ۳ درصد است. این نسبت برای دیپلمهها ۵.۴ درصد است و برای کسانی که دورهی دبیرستان را تمام نکردند نیز ۸.۶ درصد است. نتیجه این است که دانشگاه رفتن میتواند برای افراد مفید باشد. ورود به دانشگاهها به هوش و زمان کافی نیازمند است؛ بنابراین افراد برای ورود به دانشگاه باید تحصیلات ابتدایی و متوسطه نسبتاً خوبی داشته باشد تا بتوانند کارهایی که در دانشگاه به آنها سپرده میشود را به نحو احسن انجام دهند. افرادی که به دانشگاه میروند بهاحتمال زیاد جزئی از جامعه هستند که خانوادهای با تحصیلات دارند و همین باعث میشود که آنها وقت لازم برای کمک و تشویق فرزندانشان را داشته باشند.
دلایل کسب درآمد بیشتر توسط فارغالتحصیلان دانشگاهی
این موضوع که فارغالتحصیلان دانشگاهی پول بیشتری به دست میآورند فقط مربوط به دانشگاه نیست؛ بلکه به شرایط زندگی نیز مربوط میشود. اقتصاددانان به دو دلیل اصلی برای اینکه چرا فارغالتحصیلان دانشگاهی درآمد بیشتری دارند اشاره مینماید. اولین مورد نظریهی سرمایهی انسانی است. این ایده که رفتن به دانشگاه در واقع مهارتهایی را به افراد آموزش میدهد و به آنها کمک میکند که شغلی با درآمد بالاتر داشته باشند. نظریهی دوم سیگنالدهی است. درواقع اکثر دانشجوها در مصاحبههای شغلی خود ادعا میکنند که از هوش بالایی برخوردار هستند. پس برای تأیید تواناییشان به چیزی نیاز دارند که توسط دیگران قابل جعل نباشد. مدرک دانشگاهی سیگنالی واضح را ارسال میکند که برای شخصی که کارهای استخدام را انجام میدهد میتواند قابلتوجه باشد.
دلایل بدهی دانشجویان چیست و چگونه ایجاد میشود؟
مزایای قابلتوجهی برای اتمام دانشگاه وجود دارد؛ اما هزینههای رفتن به دانشگاهها بالا است و اغلب بیش از توان اکثر خانوادهها است. در ایالات متحدهی آمریکا دانشجویان بیش از یک تریلیون دلار بدهی دارند این مبلغ بیشتر از مبلغ بدهی آمریکاییها به شرکتهای خودروسازی است. دانشجویان بیشتری نسبت به قبل در دانشگاهها مشغول به تحصیل هستند و تعداد بیشتری از دانشجویان حداقل بخشی از هزینهی تحصیل خودشان را با وام پرداخت مینمایند. در سال ۲۰۱۲، ۷۰ درصد از دانشجویان حدود ۲۷ هزار دلار برای پرداخت شهریه وام گرفتند. در مقایسه با سال ۱۹۹۳ میانهی مبلغی که دانشجویان وام گرفتند حدود ۱۲۵۰۰ دلار بود و این فقط میانهی این مبلغها است. آیا این موضوع فقط به دلیل شهریه بالای دانشگاهها است؟ پاسخ منفی است. در دانشگاههای دولتی برای تحصیل در ۴ سال، متوسط هزینههای خوابگاه و غذا از ۱۰۶۰۰ دلار در سال ۱۹۹۴ به ۱۸۹۰۰ دلار در سال ۲۰۱۴ رسیده است. زمانی که اعداد با تورم تعدیل بشوند میانگین شهریه در دانشگاههای خصوصی مشابه از ۲۶۵۰۰ دلار به ۴۲۴۰۰ دلار درهمان دورهی زمانی افزایش پیدا کرده است. اما این افزایش شهریه برچسبی برای هزینهی دانشگاه است. در واقع اکثر دانشجوها تخفیفهای بسیار قابلتوجهی دریافت میکنند. دانشجوهای خانوادههای ثروتمند با نمرات نهچندان عالی ممکن است تمام شهریه را بدون کمک مالی بپردازند؛ اما وقتی هزینههای دانشگاه را از کمکهزینههای تحصیلی، کمکهزینههای زندگی و سایر مبالغ کسر کنیم بسیاری از دانشجویان به میزان قابلتوجهی کمتر پرداخت میکنند. زمانی که برای پرداخت شهریه تخفیف بگیریم متوجه این موضوع میشویم که مقدار افزایش شهریه خالص بهنوعی کم بوده است. پس دلایل ایجاد بدهی چیست؟ مراکز آموزش خصوصی یا غیرانتفاعی ممکن است در این امر سهیم باشند. دانشآموزان این مدارس نسبت به دانشآموزان مدارس دولتی وام بیشتری میگیرند. همچنین ممکن است بدهی دانشجویان در حال افزایش باشد؛ چون ثبتنام در مقاطع تحصیلات تکمیلی نسبت به گذشته افزایشیافته است و دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد بیش از دانشجویان کارشناسی وام دریافت میکنند. یکی دیگر از دلایل افزایش شهریهها و بهتبع آن افزایش بدهی دانشجویان میتواند این باشد که هزینهی واقعی اداره دانشگاهها نسبت به چند دهه گذشته افزایشیافته است. مراکز آموزشی بر سر دانشجویان و پول آنها رقابت میکنند و برخی از آنها برای جذب آن دانشجویان امکانات خوبی را برایشان فراهم میکنند. احتمال دیگر این است که در حال حاضر دانشگاهها افراد بیشتری را استخدام میکنند و مبلغ بیشتری را بابت حقوق این افراد باید بپردازند.
آیا دانشگاه رفتن میتواند ارزشمند باشد؟
نکتهی مهم این است که قرض گرفتن و خرجهای بیهوده برای تحصیل امری ناصحیح است. زیرا افراد زیادی قابلیت بازپرداخت این مبالغ را ندارند. هرساله در ایالات متحدهی آمریکا ۶۰ درصد از فارغالتحصیلان دبیرستانی در دانشگاه ثبتنام میکنند و کمتر از نیمی از آنها در طی ۶ سال فارغالتحصیل میشوند. اما برای دانشجویانی که تمایل و توانایی چهار سال تحصیل در دانشگاه را ندارند چه اتفاقی رخ میدهد؟ مشخص است که افراد میتوانند با حضور در دانشگاهها و یا از طریق کارآموزی پول بیشتری را از کارهایی که نیاز به آموزش و مهارت خاصی دارند به دست بیاورند. ازآنجاییکه بیشتر جوانان انتخاب میکنند که دانشگاه بروند و افراد مسن مشغول در کارهای مختلف بازنشسته میشوند، بیشتر اقتصاددانان انتظار دارند که دستمزدها افزایش یابد و در اینجا سؤالی که ایجاد میشود این است که آیا دانشگاه رفتن اقدامی ارزشمند است؟ پاسخ این پرسش آن است که همهی این موارد بستگی به این دارد که افراد در کدام دانشگاه تحصیل میکنند؟ هزینهای که بابت مدرک میپردازند به چه میزان است و اینکه قصد انجام چه کاری را دارند؟ آموزش کالایی نیست که بتوان آن را خریداری کرد و فقط به نفع فرد نیست؛ بلکه جنبهی اجتماعی هم دارد. دولتها ترجیح میدهند که همهی افراد به آموزشهای باکیفیت دسترسی داشته باشند؛ چون داشتن جمعیت تحصیلکرده به نفع همهی افراد جامعه و دولت است. همچنین آموزش میتواند ابزار قدرتمندی برای کاهش فقر و رسیدگی به نابرابری درآمدی باشد.
جمعبندی
همانطور که در مطالب بالا ذکر شد آموزش در برخی از دورهها بهصورت رایگان است و افراد برای حضور در دانشگاهها باید مبالغی را بپردازند. در اغلب اوقات این مبالغ برای دانشجویان ممکن است بدهیهای زیادی را ایجاد کند. اما افراد با حضور در دانشگاهها و آموزش و کسب مهارت میتوانند درآمد قابلتوجهی نسبت به افرادی که دانشگاه نرفتند داشته باشند. همچنین دولتها برای جلوگیری از افزایش نابرابریها و همچنین فراهمکردن امکان تحصیل برای همهی افراد اعم از فقیر و ثروتمند سالانه مبالغ زیادی را صرف آموزش میکند. همینطور برخی از کارفرمایان در هنگام مصاحبه برای جذب نیرو برای شرکت خودشان افراد فارغالتحصیل در دانشگاههای معتبر را اولویت خود قرار میدهند. این موارد نکاتی هستند که به اهمیت بحث آموزش و تحصیلات عالی اشاره دارند؛ اما هزینهی زیاد برای دانشگاه و ایجاد قرض برای دانشجو و خانوادهی وی امری نادرست است که باید آن را بهنوعی کنترل نمود.