زمانی که یک بازار تحت کنترل یک فروشنده باشد بازار انحصار کامل شکل میگیرد. این موضوع باب میل اقتصاددانان نیست و آنها عقیده دارند که این نوع بازارها میتوانند باعث ایجاد تغییراتی بر روی قیمت کالاها بشوند اما نمیتوان گفت که این بازارها همیشه بد هستند. یک نوع دیگر از بازارها هستند که ممکن است به طور طبیعی در دست یک شخص باشد که این مالکیت میتواند دولتی یا خصوصی باشد. این انحصار به دلیل جلوگیری از افزایش بیش از حد هزینهها است. همچنین زمانی که چند شرکت سهم بزرگی از بازار یک کالایی را در اختیار داشته باشند حالت انحصار چندجانبه ایجاد میشود. ما در این مطلب میخواهیم دررابطهبا اینکه آیا انحصار مناسب است یا خیر و همچنین راجع به اینکه چه زمانی برای انحصارگران این انحصار مفید و مناسب است صحبت کنیم.
آیا انحصار و بازارهای انحصاری خوب هستند؟
بازارهای انحصاری در یک حالت کلی چندان مطلوب نیستند؛ مگر زمانی که خدماتی را ارائه میدهند که بازارهای آزاد رقابتی قادر به ارائه آن نیستند. مردم با شنیدن کلمهی سرمایهگذاری بلافاصله سرمایهداران دزد قرن ۱۹ را یادآوری میکنند. سرمایهداران انحصارطلب و بیرحمی چون اندرو کارنگی، جی پی مورگان و جان ری راکفلر. آنها صنایعی مثل نفت، راهآهن، بانکداری و فولاد را در انحصار خودشان قرار داده بودند و برای سرکوب رقبای خودشان هر کاری را انجام میدادند. راکفلر میگوید رشد یک تجارت بزرگ فقط با بقای بهترینها اتفاق میافتد. انحصارطلبها برخلاف اقتصاددانان مخالف بازار رقابتی هستند. در بیشتر موارد اقتصاددانان میخواهند مانع تشکیل بازارهای انحصاری بشوند.
مفهوم بازار انحصار کامل
بازار انحصار کامل بازاری است که تحت کنترل تنها یک فروشنده است و کالا یا خدماتی که هیچ جایگزینی ندارند را بفروش میرسانند؛ اما قدرت واقعی یک بازار انحصاری ناشی از قدرت آن در حذف رقبا از بازار است. برای این کار انحصار طلبها قادر هستند موانعی را ایجاد کنند که اقتصاددانان آنها را مانعی برای ورود سایرین میدانند. اگر شرکتی در بازاری با موانع اندک شروع به ارائهی محصول جدید بکند نمیتواند انحصار بازار را برای مدت طولانی حفظ کند. بهطور مثال میتوان به بعضی از دکههای فروش غذا در دهههای گذشته اشاره کرد. آشپزهای ماهر وارد کسبوکار غذاهای خیابانی شدند و در بازاری که غذاهای کمکیفیتتر و ارزانتر داشتند به رقابت پرداختند. این دکهها مورد استقبال قرار گرفتند. برای غذای آنها تقاضا زیاد بود و موانع ورود به این بازار نیز کم بودند. بنابراین رقبای بیشتری وارد این بازار شدند. مردم گزینههای بیشتری برای غذاهای خیابانی میخواستند و کارآفرینها هم به دنبال سود بیشتر بودند و بدین ترتیب آن چیزی را که مردم میخواستند به آنها ارائه میدادند. این انگیزه و رقابت باعث بهبود بازار شد؛ اما برای مثال شهری را تصور کنید که در آن تعداد محدودی مجوز برای اینگونه دکهها صادر میشود و شخصی با اطلاع از اینکه فرد صادرکننده مجوز چه غذایی را دوست دارد، میتواند آن فرد را متقاعد کند که برای سایر دکهها با غذاهای متفاوت مجوز صادر نکند تا این بازار را به حالت انحصاری برای خودش تبدیل نماید. در این حالت این شخص با تولیدات بیشتر و باکیفیتتر سود خودش را افزایش نداده است بلکه بر روی مقررات تولید اثر گذاشته است تا هر شخصی که نمیخواهد به رستوران برود از وی غذا خریداری کند. این شرایط گاهی سرمایهداری رقابتی نامیده میشود و به همین دلیل اقتصاددانان خواستار پاسخگویی دولت هستند.
انحصار چندجانبه چگونه ایجاد میشود؟
شرکتها برای اعمال قدرت انحصاری نیازی به اینکه لفظاً شرکت انحصاری نامیده بشوند، ندارند. زمانی که یک شرکت سهم عمدهای از بازار صنعت خودش را دارد، از قدرتی برخوردار است که یک قطب انحصاری مطلق میتواند داشته باشد. بهطور مثال میتوان به گوگل در بین موتورهای جستجو اشاره کرد. زمانی که چندین شرکت اکثریت سهم بازار را در اختیار داشته باشند به آن انحصار چندجانبه یا چندقطبی گفته میشود. بازار سیستمهای عامل تلفنهای همراه نمونهای از این موضوع هستند. نیاز نیست که یک شرکت ۱۰۰ درصد سهم بازار را داشته باشد تا بتواند مثل یک قطب انحصاری فعالیت بکند. در مثال دکههای فروش غذا مقررات محلی مانع ورود رقبا بود؛ اما شرکتهای انحصاری چطور میتوانند سهم بزرگی از بازار را حفظ کنند؟ کنترل منابع یکی از این راهها است؛ مثلاً در یک بازه از زمان شخصی با کنترل معادن الماس جهان ۹۰ درصد از بازار الماس را در اختیار داشت. مانع بعدی هزینههای راهاندازی است؛ مثلاً برای ساخت یک نیروگاه هستهای پول بسیار زیادی باید خرج شود.
قانون شرمن و قوانین ضد انحصارطلبی
عرضهکنندهی انحصاری میتواند تولید را کاهش دهد و قیمتها را بدون نگرانی راجع به رقبایش افزایش دهد؛ برای همین است که اکثر اقتصاددانان از قوانین ضد انحصارطلبی حمایت میکنند. این قوانین رقابت را ترویج میکنند و سیاستهای ضدرقابتی را غیرقانونی میکنند. در سال ۱۸۹۰ ایالت متحدهی آمریکا قانون شرمن را بر اساس نظریهی سناتور جان شرمن تصویب کرد. در این قانون آمده بود که اگر ما یک پادشاه را بهعنوان یک قدرت سیاسی مطلق تحمل نمیکنیم پس نباید یک قدرت اقتصادی را هم در تولید، حملونقل، و فروش هر یک از وسایل ضروری زندگیمان تحمل کنیم. قانون شرمن هرگونه انحصارطلبی را غیرقانونی میدانست. قوانین به وزارت دادگستری و کمیسیون تجارت فدرال اختیارات بیشتری برای جلوگیری از تشکیلات انحصاری میداد؛ مثلاً اگر شرکتی قصد داشته باشد شرکت دیگری را خریداری کند که کالای مشابه تولید میکند باید این خرید تحت نظارت انجام بشود. در ایالات متحده اقدامها و تملکها باید توسط سازمانهای دولتی تنظیم بازار تأیید بشوند.
یکپارچهسازی افقی و عمودی
اقتصاددانان به ادغام شرکتهایی که محصولات مشابه تولید میکنند یکپارچهسازی افقی میگویند. در مقابل یکپارچهسازی عمودی زمانی است که یک شرکتی به طور مستقیم کنترل زنجیرهی تأمین خودش را در دست داشته باشد؛ مثلاً در دههی ۱۹۲۰ شرکت فورد موتور مالک بسیاری از بخشهای زنجیرهی تأمین مواد موردنیاز برای ساخت اتومبیل بود. این شرکتِ مالک معادن آهن، زغالسنگ، فولاد، شیشه، پلاستیک و کاغذ مورد نیازش را در یک کارخانه دیگر تولید میکرد. یکپارچهسازی عمودی بخشی پیچیده است که همیشه غیرقانونی نیست. وقتی شرکتی بهتازگی کسبوکارش را گسترش داده است، معمولاً مشمول مقررات ضد انحصارطلبی میشود و وقتی شرکتها سعی میکنند بهصورت عمودی با چند شرکت دیگر ادغام شوند ممکن است با مشکلاتی روبهرو باشند. همچنین مقررات ضد انحصارطلبی میتواند شرکتها را از انجام معاملات ضدرقابتی با تأمینکنندگان خودشان منع کند. در اواخر دههی ۱۹۹۰ مایکروسافت متهم به این شد که تولیدکنندگان رایانه را مجبور به این کرده است که مرورگر مایکروسافت را در تنظیمات اولیهی محصولاتشان نصب و رقیب اصلی مرورگر خودشان یعنی Net Skip را حذف کنند.
حق انحصارگر در چه مواردی میتواند مفید باشد؟
در برخی موارد اختراعات حق انحصارگر میتواند مفید باشد؛ یک اختراع به مخترع خود حق بهرهبرداری انحصاری از محصول و یا فرایندی را که اختراع کرده است اعطا مینماید در ایالات متحده مطابق قانون اساسی حق اختراع و سایر حقوق مالکیت معنویِ نوآوری تشویق میشود. شرکتهای داروسازی سالانه میلیاردها دلار صرف توسعه و تحقیقات دارویی خودشان میکنند و حق اختراع به آنها اجازه میدهد که هزینههای تحقیق و توسعه را جبران کنند و در حالت ایدهآل سود هم کسب کند. حق اختراع اساساً حق مخترعان را برای بهرهبرداری انحصاری تضمین میکند، اما برای همیشه به این صورت نیست؛ زیرا حدوداً بعد از ۲۰ سال حق اختراع منقضی میشود. در نتیجه رقابتها آغاز شده، قیمتها کاهش مییابد و شرکتها هم به دنبال اختراع جدید خواهند بود.
بازارهای انحصاری طبیعی
بازارهای انحصاری طبیعی موقعیتهای خاصی هستند که در آن وجود یک تولیدکنندهی بزرگ بهجای چندین شرکت کوچک رقیب، مقرونبهصرفه خواهد بود. برای مثال خدمات عمومی در بازارهایی مثل برق، آب، گاز طبیعی و فاضلاب ممکن است مالکیت خصوصی و یا دولتی داشته باشند؛ اما درهرصورت در انحصار باقی خواهند ماند؛ زیرا دولت رقابت را محدود میکند. تصور کنید ۳ شرکت برق که رقبای یکدیگر هستند در یک شهر باشند؛ ساخت ۳ نیروگاه مختلف و اجرای ۳ مجموعهی خطوط برق در خیابانها و نتیجهی آن هزینههایی است که بسیار بالا هستند. در اینجا وجود یک شرکت برق ارزانتر خواهد بود؛ زیرا منجر بهصرفه-جویی ناشی از مقیاس خواهد شد؛ اما شرکت انحصاری همچنان میتواند قیمتها را افزایش دهد و از موقعیتی که در آن قرار گرفته است سوءاستفاده کند. بهطور کلی میتوان گفت درصورتیکه در یک کسبوکار یا صنعتی، هزینههای ثابت بهشدت بالا باشند، انحصار طبیعی ایجاد خواهد شد.
دولتها چگونه میتوانند در بازارهای انحصار طبیعی دخالت کنند؟
دولت قیمتها و هزینهها را تنظیم میکند. اما دولت چه زمانی باید دخالت کند و انحصار طبیعی در چه بازارهایی توجیه دارد؟ شرکت Nike حدود ۹۰ درصد از سهم کفش بسکتبال را در اختیار دارد؛ اما این انحصار، انحصار طبیعی نیست. این یک انحصار غیراجباری است؛ چون تولیدکننده زیاد است و مردم لازم نیست که حتماً از این برند خرید کنند. پس نیازی به دخالت دولت هم نیست. تا دههی ۱۹۷۰ شرکت AT&T امتیاز انحصار طبیعی تقریباً کنترل کامل صنعت تلفن را در دست داشت. در سال ۱۹۷۴ یک شکایت ضد انحصار توسط وزارت دادگستری تنظیم شد و نتیجهی نهایی این شکایت فروپاشی این شرکت بزرگ آمریکا بود. AT&T منحل شد و شرکتهای دیگری مثل Sprit و MCI وارد بازار شدند. این فرایند مقرراتزدایی نامیده میشود و در بسیاری از بازارها اتفاق میافتد. بدین ترتیب میتوان گفت دولتها بهوسیله-ی مقرراتگذاری میتوانند در بازارهای انحصار طبیعی مداخله کنند و یا بهوسیلهی اعمال سیاستهای حمایتی در قالب یارانه و یا اعمال سیاستهای مالیاتی، مداخلات خود را منعکس کنند.
علت نگرانی اقتصاددانان دررابطهبا بازارهای انحصاری چیست؟
دلیل اینهمه نگرانی برای بازارهای انحصاری چیست؟ بسیاری از این مباحث به قیمتگذاری مربوط میشود. بازارهای انحصاری میتوانند باعث شوند که محصولات قیمت بالاتری نسبت به بازار رقابتی داشته باشند. همچنین باعث تبعیض قیمت نیز میشوند. این بدان معنا است که برای یک محصول یکسان قیمتهای متفاوتی بدهیم. این اتفاق در حملونقل و راهآهن نیز رایج است. آنها نرخهای مختلفی را برای حمل بارهای مشتریان مختلف در نظر میگیرند و برای شرکتهایی که بار بیشتری را جهت حملونقل به آنها میدادند امتیازاتی قائل میشدند. در نتیجه تولیدکنندههای کوچکتر از تجارت خارج میشدند و حتی قدرت انحصاری بیشتری در اقتصاد ایجاد میشد؛ اما تبعیض قیمت فقط برای انحصارطلبان نیست و همیشه غیرقانونی نیست. برای ازبینبردن تبعیض قیمت یک کسبوکار باید بتوان بازار را بر اساس ظرفیت پرداخت مصرفکنندگانش تفکیک نمود.
مثالی از تبعیض قیمت
صنعت هواپیمایی این کار را با استفاده از زمانبندی انجام میدهد؛ کسانی که زودتر بلیت خود را خریداری کنند هزینهی کمتری خواهند داد. برای مثال شخصی که فقط توانایی پرداخت ۲۰۰ دلار برای بلیت را دارد باید حتماً خیلی زودتر بلیت خود را رزرو کنند؛ اما شخصی که توانایی پرداخت هر مبلغی را دارد، میتواند برای خرید حتی یک روز قبل از پرواز اقدام کند و بلیت همان پرواز را با ۸۰۰ دلار خریداری کند. نکتهی مهم این است که قیمتگذاری یکسان نمیتواند بهاندازهی قیمتگذاری متغیر سود ایجاد کند. تخفیفهایی که بر اساس سن و یا شغل ایجاد میشوند نمونههای مناسبی از این موضوع هستند. تبعیض قیمت، زمانی بهترین کاربرد را دارد که شرکتها سهم زیادی از بازار را در اختیار داشته باشند. اگر صدها شرکت هواپیمایی وجود داشته باشد، بعید است که هرکدام از آنها بدون ازدستدادن مشتریشان تبعیض قیمت اعمال کنند. مثل خیلی از موضوعات دیگر امتیاز انحصاری و قیمتگذاری مباحث پیچیده هستند؛ اما بهطورکلی رقابت اغلب مناسب است.
سخن پایانی
همانطور که اشاره کردیم انحصار میتواند انواع مختلفی داشته باشد. بازارهای انحصاری بازارهایی هستند که تنها یک فروشنده به ارائهی محصول یا خدمت میپردازد. این انحصار میتواند بهصورت انحصار چندجانبه، طبیعی و مطلق باشد. اکثر اقتصاددانان دررابطهبا این موضوع نگرانیهایی در جهت سوء استفادهی فروشندگان دارند. اما نمیتوان بهطورقطع گفت که این بازارها مناسب نیستند. برای مثال افراد با ثبت اختراع و انحصار در این زمینه میتوانند انگیزه برای نوآوری و تولید کالاهای مختلف داشته باشند و باعث پیشرفت شوند. همچنین در این بازارها میتوان قیمتهای مختلفی را به خریداران ارائه کرد و ازاینجهت هم فروشندگان میتوانند کسب سود بیشتری داشته باشند. اگر دولتها بتوانند بهدرستی بر این بازارها نظارت داشته باشند، این بازارها میتوانند نسبت به سایر بازارها سود بیشتری کسب کنند.