آشنایی با صورتهای مالی و تحلیل آنها، مدلهای ارزشگذاری و متغیرهای اثرگذار بر ارزش شرکتها در این بخش از آکادمی دانایان در دسترس شما خواهد بود. اگر به دنبال سرمایهگذاری مستقیم در بازار سرمایه هستید، در هر سطحی که باشید در این بخش محتوای مناسب خودتان را خواهید یافت.
تعریف تحلیل بنیادی اولین گام آموزش تحلیل بنیادی است. برای اینکه تعریف استانداردی از تحلیل بنیادی داشته باشیم، بهتر است به منابع معتبر این حوزه رجوع کنیم. بر اساس تعریف کتاب آموزش تحلیلگر مالی خبره (Chartered Financial Analyst) – که از این پس بهاختصار این کتاب معتبر را CFA عنوان خواهیم کرد- «به بررسی اطلاعاتِ در دسترس عموم و پیشبینی برای برآورد ارزش ذاتی داراییها، تحلیل بنیادی گفته میشود». در تحلیل بنیادی، به دنبال یافتن ارزش ذاتی داراییها از طریق مطالعه و بررسی عوامل مالی و اقتصادی مرتبط با آن هستیم؛ در مقابلِ تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال قرار دارد که در این نوع تحلیل، از دادههای قیمت و حجم معاملاتِ سهام، برای پیشبینی روند آتی آن استفاده میشود.
برای مشاهدهی تحلیل تکنیکال سهام شرکتهای بورسی و بازارهای جهانی اینجا را کلیک کنید.
برای مشاهدهی تحلیل بنیادی شرکتهای بورسی اینجا را کلیک کنید.
اگر فرض شود دارایی موردنظر، سهام شرکتی باشد، تحلیل بنیادی به بررسی اطلاعات خودِ شرکت محدود نمیشود؛ بلکه عواملی همچون شرایط سیاسی، اقتصادی و تحولاتِ صنعتی که شرکت در آن بستر فعالیت میکند بر نتیجهی تحلیل اثرگذارند. بنابراین، عوامل بیرونی تأثیر بسزایی بر ارزش داراییها دارند؛ بهعنوانمثال، ویروس کرونا شوک بزرگی به بازارهای سهام وارد کرد؛ این ویروس با تغییر شیوهی زندگی مردم و تأثیری که بر اقتصاد کلان گذاشت، ارزش سهام شرکتها را دستخوش تغییرات بزرگی نمود. بنابراین، تحلیل بنیادی علاوه بر تحلیل وضعیت داخلی کسبوکارها، تحلیل محیط بیرون آنها را هم دربرمیگیرد.
برخی تصور میکنند که تحلیل بنیادی صرفاً در خرید و فروش سهام کاربرد دارد، اما کاربرد دانشِ تحلیل بنیادی به خرید و فروش سهام محدود نمی شود. در ادامه گروههایی که میتوانند از تحلیل بنیادی استفاده کنند مورد اشاره قرار گرفته است.
فرض در یک بازار کارا بر این است که تمام اطلاعات عمومیِ منتشرشده، در قیمتها منعکس میشود. اگر تحلیل بنیادی بهدرستی انجام شود و درنهایت به این نتیجه برسیم که ارزش دارایی، بالاتر از قیمت آن است با خرید آن سود خواهیم کرد، البته با قید این شرط که بازار کارآمدیِ لازم را داشته باشد. به همین دلیل میتوانید از آموزشهای تحلیل بنیادی استفاده نمایید و با خرید داراییهایی که کمتر از ارزش واقعی خود معامله میشوند، سود یا عایدی کسب کنید. ذکر این نکته الزامی است که مفهوم قیمت با مفهوم ارزش متفاوت است. قیمت بر مبنای عرضه و تقاضا تعیین میشود و برای همه یکسان است، اما ارزش اینطور نیست. ارزش ذاتی، همان تصور سرمایهگذار از ارزش یک شرکت یا دارایی است؛ بنابراین ارزش برای تمام سرمایهگذاران یکسان نیست و تابعی از مفروضاتی است که در تحلیل خود به کار میبرند.
برای تحلیل بنیادی باید درک عمیقی از کسبوکار شرکتها داشت. با آموزش تحلیل بنیادیِ یک شرکت میتوانید نقاط ضعف و قوت، ریسکها و پتانسیلهای آن را شناسایی کنید و متناسب با آن، برای بهبود شرایط اقدام نمایید. مدیر یک شرکت با تحلیل بنیادی به بررسی اوضاع سرمایه ی در گردش، ساختار سرمایه و تحولات صنعت و اقتصاد میپردازد و خود را برای رخدادهای آتی آماده میکند.
لازم است قانونگذاران و تصمیمگیران حوزه ی اقتصاد بدانند که تصمیمات آنها بر شرکتها و صنایع کشور چه تأثیری خواهد داشت. اگر این افراد مصوبهای وضع یا تصمیمی در حوزهی اقتصاد کلان اتخاذ میکنند، باید بدانند این تصمیمگیری چگونه بر سودآوری و وضعیت کلی شرکتها اثرگذار خواهد بود. از این رو این افراد نیز به آموزش تحلیل بنیادی نیاز دارند.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، تحلیل بنیادی صرفاً بررسی خود دارایی نیست و تحلیل محیط نیز در آن اهمیت بسیار بالایی دارد. اگر بخواهیم عوامل مورد بررسی در تحلیل بنیادی را معرفی کنیم، سه بخش اساسی خواهیم داشت که عبارتاند از:
در ادامه سعی داریم با ذکر یک مثال، اهمیت هر یک از این اجزا را توضیح دهیم.
فرض کنید قصد داریم سهام یک شرکت تولیدکننده و صادرکنندهی فولاد را تحلیل کنیم. یکی از مهمترین پارامترهای اثرگذار بر قیمت سهام شرکت، وضعیت فروش و به تبع آن، سودآوری این شرکت است. ازاینرو ما هم قصد داریم همین عامل را پیشبینی کنیم. یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر سود این شرکت، نرخ دلار و تورم است. نرخ دلار هم یکی از متغیرهای اقتصاد کلان است. در مرحلهی بعد، وضعیت زنجیره ی تأمین این شرکت اهمیت دارد که خود را در بخش “بهای تمامشده” نشان میدهد. برای بررسی وضعیت زنجیرهی تأمین، نیاز به شناخت کامل صنعت فولاد داریم.
پس از پشت سر گذاشتن تمام این موارد، به خودِ شرکت میرسیم؛ به عملیات، وضعیت سودآوری، حاشیه سود، جریانات نقدی و … که همگیِ این موارد از عوامل بیرونی اثر میپذیرند. در آخرین مرحله، با پیشبینی وضعیت مالی شرکت در آینده، از روشهای رایج ارزشگذاری یا ارزشیابی (Valuation) استفاده میکنیم. بنابراین برای اینکه ارزشگذاری درستی داشته باشیم، میبایست تمام مراحل تحلیل بنیادی را بهصورت درست و اصولی بگذرانیم.
برای یادگیری مفاهیم اقتصادی دورهی آموزشی اقتصاد آکادمی دانایان را پیشنهاد میکنیم.
بهطورکلی، اطلاعاتی که در تحلیل بنیادی مورد استفاده قرار میگیرند به دو دستهی اطلاعات کمّی و کیفی تقسیم میشوند. اطلاعات کمّی همان اطلاعات منتشر شده در صورتهای مالی شرکت مانند ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد هستند، درحالیکه اطلاعات کیفی برداشتی از وضعیت کسبوکار و شرایط حاکمیت شرکتی است. بسیاری از مواقع “ارزش شرکت” در اعداد صورتهای مالی منعکس نمیشود. برای مثال، شرکت تسلا را در نظر بگیرید؛ در این شرکت ارزش و قیمت فعلی شرکت هیچ تناسبی با اعداد صورتهای مالی موجود ندارد و فعالان بازار با توجه به آیندهی خوبی که برای این شرکت متصورند، سهام آن را ارزشگذاری و خریدوفروش میکنند. برای مشاهدهی صورتهای مالی شرکتهای سهامی عام به سایت کدال مراجعه کنید.
در این نوع از ارزشگذاری، فارغ از ارزش سایر داراییهای مشابه، سعی میکنیم ارزش دارایی موردنظر را با سنجههایی مشخص اندازهگیری نماییم. همچنین در رویکرد ارزشگذاری مطلق، محاسبهی خالص ارزش داراییها و تنزیل جریانات نقدی مهمترین روشهای مورد استفاده هستند. در برخی از داراییها مانند سهام، از این دو روش بهصورت همزمان استفاده میشود، اما برخی از داراییها مانند زمین، جریانات نقدی ندارند که بخواهیم آن را تنزیل کنیم. در ادامه این دو روش را بیشتر توضیح میدهیم.
مطالعهی بیشتر پیرامون مدل ارزشگذاری FCFEیکی از رایجترین رویکردهای ارزشگذاری، روش تنزیل جریانات نقدی آزاد است. در این روش، جریانات نقدی آزاد آتی شرکت به زمان حال تنزیل میشود. بنابراین دو موضوع اساسی بر دقت و صحت نتیجهی حاصل از روش تنزیل جریانات نقدی تأثیرگذارند:
جریان نقدی آزاد همان پولی است که در نهایت به دست سهامداران یا شرکت میرسد. باید توجه داشته باشیم که در برآورد جریانات نقدی، اعداد گزارش شده در صورتهای مالی گمراهمان نکنند. در روش تنزیل جریانات نقدی آزاد، به دنبال سود خالص گزارش شده در صورت سود و زیان نیستیم، چرا که با روشهای متفاوتی میتوان سود را تغییر داد. جریان نقدی آزاد شرکت چیزی فراتر از سود شرکت است. محاسبهی جریانات نقدی با روشهای گوناگونی انجام میشود که در بخش مربوط به روش تنزیل جریانات نقدی بهتفصیل توضیح داده شده است.
میدانیم که قدرت خرید ۱ میلیون تومان پول در ۴ سال بعد با قدرت خرید همین مبلغ در حال حاضر بسیار متفاوت خواهد بود و این موضوع مفهوم “ارزش زمانی پول” را نشان میدهد. ارزش پول وابسته به زمانی است که آن را دریافت میکنیم؛ بنابراین میزان واحدی از پول در زمانهای مختلف دارای ارزشهای متفاوتی خواهد بود. در روش تنزیل جریانات نقدی هم با همین موضوع روبهرو هستیم؛ ارزش جریان نقدی که شرکت در ۴ سال آتی دریافت میکند با حال حاضر برابر نیست و میبایست آن را تعدیل نمود. بنابراین ارزش فعلی جریانات نقدی بسیار به نرخ تنزیل آن وابسته است و باید در انتخاب آن دقت کنیم.
روش تنزیل جریانات نقدی آزاد برای ارزشگذاری شرکتهایی کاربرد دارد که امکان برآورد دقیق جریان نقدی آنها در سال آتی ممکن باشد. بنابراین استفاده از این روش برای شرکتهای بسیار نوپا و ناپایدار و همینطور داراییهای بدون جریان نقدی رایج نیست.
در رابطه با مدل CAPM بیشتر مطالعه کنید.در این روش ارزشگذاری، تمرکز بر داراییهای شرکت است؛ به این معنا که ارزش داراییهای شرکت مانند املاک، ماشینآلات و موجودی انبارها را برآورد و بر این اساس شرکت را ارزشگذاری میکنیم. ارزشگذاریِ شرکتهای تولیدی بر اساس خالص ارزش داراییها برای سرمایهگذارانی که اطلاعات دقیقی از داراییهای شرکت و ارزش آنها ندارند مناسب نیست؛ بهطور معمول کارشناسان رسمی از این روش استفاده میکنند. در این روشِ ارزشگذاری دو رویکرد وجود دارد: ۱. ارزش نقدشوندگی داراییها ۲. هزینهی جایگزینی داراییها. در روش اول بحث مبتنی بر این است که اگر بخواهیم همهی داراییها را بفروشیم، چقدر پول به دست خواهیم آورد. در روش دوم به دنبال برآورد هزینهی خرید داراییهای فعلی هستیم. بههرحال عموم تحلیلگران میتوانند از این روش برای ارزشگذاری سهام شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگها استفاده کنند، چراکه برآورد داراییها و ارزش آنها با دقت بالایی امکانپذیر است.
در بارهی این روش ارزشگذاری بیشتر بخوانید.در این روش ارزشگذاری، ارزش دارایی مورد نظر را متناسب با سایر داراییهایی که مشخصات مشابهی با دارایی مورد نظر دارند، محاسبه میکنیم. برای مثال یک واحد آپارتمان را در نظر بگیرید. برای ارزشگذاری این دارایی عموماً از روشهای تنزیل جریانات نقدی و خالص ارزش داراییها استفاده نمیشود و این واحد آپارتمان را بر اساس معاملات سایر واحدهای ساختمان یا ساختمانهای مشابه ارزشگذاری میکنند. در ارزشگذاری نسبی سهام شرکتها، عموماً از نسبتهای قیمت به عایدی و قیمت به فروش استفاده مینمایند، به این معنا که سود یا فروش شرکت را برای دورههای آتی برآورد و نسبت قیمت به سود برآوردشده را با سایر شرکتهای فعال در همان صنعت مقایسه میکنند.
پیشنهاد میکنیم مقالهی مربوط به تفاوت سود و درآمد را مطالعه کنید.برای تحلیل بنیادی و ارزشگذاری دقیق شرکتها لازم است نگاه عمیقی به کسبوکار آنها داشته باشید. گاهی شرکتها امتیازاتی دارند که نسبت به سایر شرکتهای مشابه از لحاظ جریانات نقدی، خالص ارزش دارایی، سود خالص و فروش ارزندهتر خواهند بود. برای مثال، شرکتی دارویی را در نظر بگیرید که داروی جدیدی کشف کرده، اما هنوز آن را به تولید انبوه و فروش نرسانده است. با اینکه این داراییِ شرکت در جریانات نقدی، سود و فروش هنوز خودش را نشان نداده است اما ارزش این شرکت را نسبت به شرکتهای مشابه بیشتر میکند. مطالعهی بیشتر پیرامون مدل گوردون
گام نخستِ تحلیل بنیادیِ انواع داراییها و بهخصوص سهام شرکتها، آشنایی با مبانی اقتصاد کلان است. مادامی که با مفاهیم نقدینگی، ضریب فزایندهی پولی، تورم، نرخ ارز و … آشنا نباشید، نمیتوانید تحلیل درستی از اوضاع شرکتها و ارزش سهام آنها داشته باشید.
برای آشنایی با این مفاهیم، مطالعهی کتاب «مبانی علم اقتصاد» نوشتهی گریگوری منکیو، ترجمهی دکتر حمیدرضا ارباب (نشر نی) پیشنهاد میشود. البته در آکادمی دانایان به مفاهیم اقتصادی مربوط به تحلیل بنیادی سهام و سرمایهگذاری بهطور مفصل پرداخته خواهد شد.
عموم اتفاقات سیاسی اثر خود را در متغیرهای اقتصادی نشان میدهند. برای مثال، تأثیر تحریمهای آمریکا علیه ایران را بر متغیرهای اقتصاد کلان ایران در نظر بگیرید؛ این اتفاق موجب افزایش شدید نرخ ارز و تورم شد. بهعلاوه، این تصمیم سیاسی بر مراودات شرکتها با کشورهای خارجی تأثیر معناداری گذاشته، بهگونهای که صادرات عموم شرکتها با چالشهای اساسی روبهرو شده است.
آشنایی با صنایع، جزء جداییناپذیر تحلیل سهام شرکتها است؛ بدون داشتن دانشی عمیق پیرامون صنعتی که شرکت مورد نظر در آن مشغول فعالیت است، امکان تحلیل بنیادی شرکتها وجود ندارد. منظور از آشنایی با صنایع، آشنایی دقیق با وضعیت زنجیرهی تأمین، تأمینکنندگان، مشتریها، وضعیت تولید سایر شرکتهای فعال در کشور و نیز سراسر دنیا و مواردی از این قبیل است.
پس از آشنایی با محیط پیرامونِ شرکتها که همان وضعیت سیاست، اقتصاد و صنایع است، برای تحلیل بنیادی شرکتها میبایست اطلاعاتی از وضعیت مالی شرکت داشته باشید که تمام این اطلاعات در صورتهای مالی آورده میشوند. صورتهای مالی به سه دستهی کلی ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد تقسیمبندی میشوند. تحلیل بنیادی شرکتها، تسلط کامل شما را بر اجزای صورتهای مالی، تجزیه و تحلیل و برآورد آنها میطلبد.
برای مطالعهی بیشتر پیرامون مباحث مالی و سرمایهگذاری به مقالات آموزشی آکادمی دانایان مراجعه کنید.تقریباً تمام تحلیلهای بنیادی به ارزشگذاری سهام شرکتها ختم میشود. در این گام باید از مبانی ارزشگذاری سهام شرکتها استفاده کنید و تحلیل خود را به سرانجام برسانید. در این بخش باید به سطحی از تسلط برسید که متناسب با ماهیت کسبوکار شرکتها بتوانید رویکرد یا رویکردهای مناسب ارزشگذاری را انتخاب کنید.
در رابطه با مدل ارزشگذاری DDM بیشتر بخوانید.حالا نوبت به کسب تجربه رسیده است. پس از پشتسرگذاشتن تمام مراحل بالا باید سهام چندین شرکت را تحلیل کنید تا با چموخم کار بهطور کامل آشنا شوید. قطعاً در این مرحله با چالشهایی روبهرو خواهید شد که نیاز به استفاده از همفکری سایر کارشناسان و گزارشهای ارزشگذاری سایر سازمانها خواهید داشت.
۱. سوگیری در تحلیل و ارزشگذاری: آسوات داموداران (Aswath Damodaran) که یکی از مشهورترین اساتید ارزشگذاری و مدیریت مالی شرکتها است میگوید: «تمام ارزشگذاریها سوگیری دارند؛ کار یک تحلیلگر خوب این است که درک کند سوگیری ارزشگذاری به کدام سمت است و اندازهي آن چقدر است.» متناسب با چارچوب ذهنی افراد مختلف، نتایج متفاوتی از تحلیلها به دست میآید، به همین دلیل نتایج حاصل از ارزشگذاریها جانبدارانهاند. برای مثال، شرکتی را فرض کنید که مالکانش قصد فروش بخشی از سهام خود را داشته باشند؛ چارچوب ذهنی مالکان شرکت و خریداران آن را با هم مقایسه کنید؛ عموماً فروشندگان رویکرد خوشبینانه و خریداران رویکرد بدبینانه به ارزش شرکت دارند.
۲. پیچیدگیهای زیاد در مدلها: برخی از تحلیلگران بر این باورند که هرچه مدلهای تحلیل و ارزشگذاری پیچیدهتر و کمّیتر باشند، نتیجهي بهتری خواهیم داشت. اما باید این موضوع را بهخاطر داشته باشیم که هدف از مدلسازی، ساده کردن رخدادها است. در تحلیل بنیادی و ارزشگذاری نباید به دنبال عددی دقیق برای ارزش دارایی مورد نظر باشیم، بلکه باید به سمت کشف متغیرها و عوامل تأثیرگذار بر ارزش آن باشیم.
۳. گزارش ناکافی اطلاعات شرکتها: گاهی اوقات اطلاعاتی که شرکتها در قالب صورتهای مالی منتشر میکنند برای تحلیل بنیادی و ارزشگذاری آن کافی نیست.
تحلیل بنیادی یکی از دو روش اصلی ارزشگذاری و تحلیل سهام شرکتهاست. در این نوع تحلیل، تسلط بر شرایط محیط بیرونی و درونی شرکتها امری ضروری است؛ در واقع علاوهبر شرایط داخلی شرکتها، تحلیل تحولات و شرایط سیاسی، اقتصادی و صنایع مهمترین عواملی هستند که باید در تحلیل بنیادی لحاظ شوند. دادهها و اطلاعات کیفی در کنار دادهها و اطلاعات کمّی تأثیر بهسزایی در نتایج تحلیلها خواهند داشت، بنابراین برای بررسی اثر دادههای کیفی، باید فهم خوبی از اصل کسبوکار شرکتها داشته باشیم.
روشهای مختلفی برای ارزشگذاری شرکتها وجود دارند و میبایست متناسب با کسبوکارِ آنها، یک یا چند روش را برگزید. اگر تحلیل بهدرستی انجام شود، نتایج حاصل از روشهای مختلف نباید اختلاف معناداری با هم داشته باشند. در تحلیل بنیادی به دنبال ارزش ذاتی یک دارایی هستیم؛ ارزش ذاتی هم تابعی از مفروضاتی است که هر تحلیلگر در مدلهای تحلیل خود استفاده میکند. طبعاً ارزش در نگاه هر سرمایهگذار مقدار متفاوتی است و همین موضوع پویایی در بازارهای دارایی و مالی را رقم میزند.