واردات و صادرات از عناصر مهم اقتصادی هستند که در صورت رعایت یک حد مشخص، میتوانند برای کشور کارآمد بوده و از وقوع هزینههای گزاف جلوگیری کنند. بزرگترین کشور واردکنندهی دنیا، آمریکا است. بهعنوانمثال، در سال ۲۰۲۰ این کشور به میزان ۲.۸۸ تریلیون دلار از کالاهای مختلف چون خودروهای نفتی، پوشاک و… را از کشورهای دیگر وارد کرده است. علاوه بر این، کشور آمریکا دومین صادرکننده در دنیاست و کالاهایی چون هواپیما، دارو و خودرو را به دیگر کشورها صادر میکند. در این مقاله و ویدئو، به تعریف و بررسی دقیقتری از این مفاهیم پرداختهایم. با ما همراه باشید تا این مفاهیم را به زبان ساده بیاموزید.
صادرات و واردات؛ جنبههای مهم تجارت آزاد
تجارت بینالملل، با مبادلهی کالا و خدمات توسط کشورها با یکدیگر شکل میگیرد. صادرات به معنای تولید در داخل کشور و مصرف در خارج از آن است. به همین ترتیب، واردات نیز به معنای تقاضای یک کشور از کالاهای خارجی است. کشورها با این کار میتوانند از وقوع هزینههای گزاف برای تولید کالا یا خدماتی که در آن متخصص نیستند و مزیت نسبی در تولیدشان وجود ندارد، جلوگیری کنند. لازم به ذکر است که تجارت اگر از محدودهی خود فراتر برود، میتواند عامل فقر و وابستگی آن کشور به سایر کشورها باشد و در همان حال که میتواند باعث ایجاد شغل شود، میتواند دلیل ازدسترفتن برخی از مشاغل نیز باشد. در ادامه، سعی شده این مطالب بهصورت جامعتری توضیح داده شود.
خالص صادرات، کسری و مازاد تجاری
تفاوت بین واردات و صادرات یک کشور را خالص صادرات مینامند. کشوری را در نظر بگیرید که میزان واردات آن بیش از میزان صادراتش باشد؛ این به معنای کسری تراز تجاری است. همچنین، این عمل بهصورت برعکس هم اتفاق میافتد، یعنی زمانی که صادرات یک کشور بیش از واردات آن باشد؛ در این حالت مازاد تراز تجاری رخ میدهد. برای مثال، در سال ۲۰۱۴ خالص صادرات کشور آمریکا ۷۲۲- بوده است؛ یعنی خالص صادرات منفی یا بهاصطلاح کسری تجاری!
مزیت نسبی دلیلی مهم برای تجارت!
جالب است بدانیم که کشور آمریکا هم از نظر توان تولیدی هم از نظر داشتن زیرساختها، بسیار بیشتر از آنچه که مردمش نیاز دارند توانایی تولید در هر زمینهای اعم از پوشاک و… را دارا است؛ اما همانطور که اشاره شد آمریکا کالایی چون پوشاک را از کشورهای دیگر وارد مینماید و تولیدکنندگان در آمریکا بهجای تولید پوشاک، تمرکز خود را بر روی کالاهایی میگذارند که در آن عملکرد بهتری دارند. دلیل واردکردن پوشاک توسط کشور آمریکا این است که پوشاک وارد شده ارزانتر از حالتی است که پوشاک در داخل آمریکا تولید بشود. این همان ارزش تجارت بینالملل است؛ یعنی اگر بتوانیم با کشوری که نسبت به خودمان در تولید کالایی، مزیت نسبی بیشتری دارد مبادله نماییم، دیگر نیاز نیست همه چیز را در کشور خودمان تولید کنیم. به این صورت، هم در مخارج کشور خودمان صرفهجویی کردهایم و کالاها را بهصورت ارزانتر در اختیار افراد قرار دادهایم و هم اینکه در تولید کالایی که در آن عملکرد بهتری داریم، تخصص بیشتری به دست آوردهایم. اما این عمل، عوارض مخربی نیز دارد؛ عوارضی چون شرایط کاری ناایمن و تخریب محیطزیست توسط تولیدکنندگان کشورهای دیگر که به آنها عوارض تجارت بینالملل گفته میشود. این به این معنی است که با وجود کاهش و صرفهجویی در قبال بعضی از هزینهها، با این عمل هزینههای جدیدی را اضافه کردهایم.
واردات؛ عامل فقر و ازدسترفتن فرصت شغلی برای کشورها
ممکن است که به نظر برسد صادرات کشورها را ثروتمندتر میکند، درحالیکه باید بدانیم که کشورهایی که عملاً نیازهای مردمشان را تنها با واردات تأمین مینمایند، عامل فقیرتر کردن کشور خودشان هستند! علاوه بر این موضوعات، سؤال پیش میآید که آیا نیاز است به طور مداوم از کشورهای دیگر کالاهای موردنیاز خود را خریداری نماییم؟ در پاسخ باید بگوییم تا زمانی که کالای تولید شده در داخل، گرانتر از کالاهای وارد شده از خارج باشد یا به عبارتی کالای وارداتی ارزانتر باشد، بهتر است کالای وارداتی را خریداری نماییم. جالب است بدانیم که خرید کالای وارداتی به قیمت ازدسترفتن یک فرصت شغلی برای هموطنان خودمان است؛ اما با این کار در هزینههای خود صرفهجویی کردهایم و آن میزان پول صرفهجویی شده را به خرید سایر کالاها میتوانیم اختصاص بدهیم. درصورتیکه اگر ما کالای تولیدی در داخل را با قیمت بیشتر خریداری میکردیم، از خرید سایر کالاهای موردنیاز خود محروم میشدیم!
البته در خصوص کالاهای استراتژیک شرایط قدری متفاوت است. به طور مثال برخی از کشورها با وجود بالاتر بودن هزینه¬ی تولید گندم در سرزمینشان به واسطه¬ی تأمین امنیت غذایی کشور به دست خودشان ممکن است بازهم اقدام به تولید گندم در مرزهای خاکی خود بکنند و یا به سراغ خرید زمین در کشورهای دیگر برای کشاورزی بروند؛ بنابراین می¬توان گفت اگر کالای مدنظر استراتژیک نباشد و هزینه¬ی واردات آن کمتر از تولید باشد، غالباً استراتژی واردات در پیش گرفته خواهد شد.
آیا واردات میتواند ایجاد شغل نماید؟
همانطور که گفتیم، اگر کالای وارداتی ارزانتر را انتخاب کنیم، میتوانیم با مقدار پولی که صرفهجویی کردهایم کالاهای دیگر را خریداری کنیم. در واقع، در این حالت میتوانیم در سایر بخشها، فرصت شغلی جدید ایجاد کنیم. تئوری اقتصادی بیان میکند که تجارت بینالملل، مشاغل را از بخش اقتصادی به بخشی دیگر منتقل میکند. مثلاً اگر ما کالاهای تولیدی چون پوشاک که قیمت آن بیشتر از همان کالا اما بهصورت وارداتی است را خریداری نکنیم، در مصرف پول خود صرفهجویی کرده و با این پول اضافی، میتوانیم به تفریح بپردازیم. با این کار برای افرادی که کار آنها در حوزهی تفریح است، فرصت شغلی ایجاد کردهایم. ممکن است درآمد اینگونه افراد به نسبت کسانی که در خط تولید پوشاک مشغول بودهاند، کمتر باشد اما نکتهی قابلتوجه این است که هر اتفاق خوبی، لزوماً برای همهی افراد خوب نیست!
بهعنوانمثال، توافقنامهی تجارت آزاد یا نفتا را در نظر میگیریم؛ این توافقنامه در سال ۱۹۹۴ برای رفع موانع تجاری بین کانادا، آمریکا و مکزیک امضا شد. منتقدان این توافقنامه اظهار میکنند که این توافقنامه، کسری تجاری ایالات متحده آمریکا را افزایش داد و با خروج شرکتها از این کشور، تعداد مشاغل تولیدی در بسیاری از ایالات این کشور کاهش یافت. طرفداران تجارت آزاد نیز اظهار میکنند که اقتصاد این کشور در سال ۱۹۹۰ رونق گرفت و فرصتهای شغلی متنوعی ایجاد شد و به همین دلیل، قیمت انواع کالا در سراسر این کشور کاهش یافت. نکتهی مهم این است که باتوجهبه اینکه برخی از مشاغل و کارگران بهطورجدی آسیب دیدند اما این توافقنامه تأثیر مثبتی بر اقتصاد کشورهای عضو داشته است.
سیاستهای حمایت گرا؛ عاملی آسیبرسان برای تجارت
کشورهایی که اقتصاد بزرگی دارند، به سیاستهای حمایت گرا چون سیاستهای وضع تعرفههای بالا برای واردات، محدودکردن تعداد کالاهای وارداتی، یارانههای صادراتی و… علاقهمند نیستند. این سیاستها، عموماً بیشتر از اینکه به اقتصادها کمککننده باشند، آسیبرسان هستند. در حال حاضر، سازمانهایی برای محدودکردن سیاستها به وجود آمده است که مهمترین آنها، سازمان تجارت جهانی است. این سازمان در یاری رساندن به کشورهای مختلف در سراسر جهان برای حلوفصل اختلافات و همچنین اجرای قوانین خاص در تجارت بهدرستی عمل کردند اما از طرفی به دلیل این که از کشورهای ثروتمند حمایت کرده است و قوانین خاصی را برای حفاظت از محیطزیست وضع نکرده است، مورد اقبال عمومی قرار نگرفته است.
وابستگی تجارت آزاد بینالملل به نرخ ارز
تجارت بین کشورها به تقاضا برای کالاها، ثبات سیاسی و نرخ بهرهی یک کشور بستگی دارد. یکی از مهمترین عوامل، نرخ ارز است و مهم است بدانیم مقایسهی نرخ ارز کشور خودمان با سایر کشورها به چه صورت است؟ با این کار میتوانیم ارزش پول کشور خودمان را نیز بسنجیم. برای مثال، نرخ برابری تومان با دلار برابر ۲۰۰۰۰ تومان برابر یک دلار است یعنی یک دلار برابر با ۲۰۰۰۰ تومان است؛ اگر یک آمریکایی بخواهد در ایران به تفریح بپردازد هزینهی سفر وی ۴۲ میلیون تومان است، او باید ۲۱۰۰ دلار را با ۴۲ میلیون تومان مبادله نماید. همچنین اگر یک ایرانی در آمریکا که قصد خرید لباس به قیمت ۵ دلار را داشته باشد باید ۱۰۰ هزار تومان را با ۵ دلار مبادله نماید. حالا اگر قیمت یک دلار به ۲۱ هزار تومان افزایش یابد، فرد آمریکایی باید بهجای ۲۱۰۰ دلار، مبلغ ۲۰۰۰ دلار هزینه نماید و همچنین فرد ایرانی بهجای ۱۰۰ هزار تومان مجبور است ۱۰۵ هزار تومان هزینه نمایند. در واردات و صادرات، به اینگونه است که وقتی ارزش دلار افزایش یابد واردات کالا و خدمات خارجی برای شهروندان آمریکا ارزانتر شده و صادرات از این کشور گرانتر میشود. این امر بهصورت برعکس نیز اتفاق میافتد یعنی حالتی که ارزش دلار کاهش یابد، واردات برای کشور آمریکا گرانتر میشود و صادرات این کشور ارزانتر میشود و این یعنی واردات کاهش مییابد و صادرات افزایش مییابد. ارزهایی چون دلار بهصورت نرخهای شناور هستند که بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشوند. مثلاً زمانی که آمریکا محصولات بیشتر از کشوری چون مکزیک وارد نماید، آمریکا دلار خود را با پزوی مکزیک مبادله مینماید؛ این به این معنی است که تقاضا برای ارزی چون پزو افزایشیافته است و نرخ این ارز نیز افزایشیافته است و در همین حال، ارزش دلار کاهشیافته است! لازم است بدانیم، برخی از کشورها خواهان این بودند که واحد پولی کشورشان را به ارز دیگری متصل کنند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که بانک مرکزی یک کشور میخواهد نرخ ارز را در محدودهی مشخصی نگه دارد و برای حفظ آن نیز در همان محدوده خریدوفروش مینماید. مثلاً دولت چین به خرید دلار آمریکا برای کاهش مصنوعی ارزش پول چین معروف بود. هنگامی که ایالات متحده از چین کالا وارد میکرد، یوان افزایش مییافت سپس کشور چین اقدام به خرید دلار میکرد تا نرخ ارز را ثابت نگه دارد؛ این عمل صادرات چین به آمریکا را ارزان نگه میداشت!
تراز پرداختها و اجزای آن
تا اینجا، به جنبههایی از تجارت بینالملل چون صادرات و واردات پرداختیم جنبهی دیگری از تجارت بینالملل، تراز پرداختها است. هر کشوری یک صورتحساب به نام تراز پرداختها دارد که تمام تراکنشهای بینالمللی را ثبت مینماید. این حساب شامل دو جزء است، جزء اول حسابجاری است و جز دوم حساب سرمایه یا بهاصطلاح حساب مالی است.
خریدوفروش کالاها و خدمات و درآمد حاصل از سرمایهگذاری در خارج از کشور و سایر نقل و انتقالات مالی را میتوان در حسابجاری ثبت نمود. هنگامی که کشوری کالایی را از کشور دیگر خریداری میکند و آن را در حسابجاری ثبت میکند، کشور فروشنده میتواند کالاهایی از آن کشور خریداری نماید و یا اینکه داراییهای مالی چون اوراق قرضه و سهام را بخرند. این معاملات نیز در حساب سرمایه یا حساب مالی ثبت میشود. دلیلی برای جریان کالا و جریان پول وجود دارد؛ اگر مصرفکنندگان و دولت بخواهند بیشتر از چیزی که کشورشان تولید میکند را بخرند، باید آن محصول را وارد کنند؛ پس کسری تجاری رخ میدهد. در نتیجه، این کشور برای پرداخت هزینههای واردات باید دارایی خود را بفروشد که در حساب سرمایه ثبت میشود. برعکس این اتفاق نیز رخ میدهد، در حالتی که تولید بیش از نیاز صورتگرفته باشد و باعث صادرات این مقدار مازاد شود. درصورتیکه مقدار صادرات از واردات بیشتر باشد، باعث رخداد مازاد تجاری میشود.
جمعبندی
در مطالبی که ذکر شد، نحوهی شکلگیری تجارت بینالملل، صادرات و واردات را متوجه شدیم. لازم است بدانیم تا زمانی که کالاهای تولیدی در داخل یک کشور گرانتر از همان کالا اما بهصورت وارداتی است، تجارت میتواند مفید باشد. همچنین باید بدانیم که صادرات نمیتواند عاملی برای ثروتمند شدن کشورها باشد. البته واردات نامحدود دلیلی برای وابستگی یک کشور است و این عمل باعث میشود که یک کشور دائماً با کسری تجاری و خالص صادرات منفی مواجه باشد. در انتها، گفتیم که تمامی این خریدوفروشها در حسابی به نام حساب تراز پرداختها که شامل دو جزء حسابجاری و حساب سرمایه است، ثبت میشود.