در بازارهای مالی، اغلب فعالان مدام با اصطلاحاتی نظیر سود خالص، حاشیه سود خالص و امثال آن روبهرو میشوند. مفهوم بسیاری از این عبارتها در واقع همان وجه تسمیهی آنهاست و در نگاه اول قابل درک برای فعالین بازار است. اما برخی از آنها ممکن است برای فعالان مبتدی قدری سؤالبرانگیز باشد. در این مقاله سعی داریم تا به مفهوم سود خالص و حاشیه سود خالص به طور خلاصه اشاره کنیم تا به برداشتی صحیح از مفهوم سود خالص و نسبت حاشیه سود خالص برسیم.
قبل از مطالعهی این مقاله پیشنهاد میکنیم تا مقالهی مربوط به انواع سود را از دست ندهید.
جریانات درآمدی
هر شرکت یا بنگاه فعال اقتصادی دارای جریانی درآمدی است. حال اگر حوزهی فعالیت این شرکت تولیدی باشد، جریان اصلی درآمدی آن نشأتگرفته از فروش کالاها، اگر حوزهی فعالیت شرکت خدماتی باشد، جریان اصلی درآمدی آن از طریق ارائه خدمات و اگر شرکت سرمایهگذاری باشد، جریان اصلی درآمدی آن ناشی از سود حاصله از سرمایهگذاری آن است.
باید به این نکته اشاره کرد که جریانات درآمدی صرفاً از طریق فعالیت اصلی شرکت شناخته نمیشوند و یک شرکت حتی اگر فعالیت اصلیاش تولیدی باشد، بازهم ممکن است از فعالیتهای سرمایهگذاری درآمدهایی داشته باشد. بهطورکلی به هرگونه عایدی شرکت چه از طریق فعالیت اصلی و چه از طریق سایر فعالیتها درآمدهای شرکت گفته میشود. در درآمد کل قاعدتاً سهم فعالیت اصلی شرکت بسیار بیشتر از سایر فعالیتهاست.
جریانات هزینهای
یک بنگاه اقتصادی در طول یک سال مالی، هزینههایی دارد که برخی از آنها مرتبط با بدنهی اصلی تولید، برخی مربوط به هزینههای سربار، مالیاتها، سایر هزینهها و… هستند. عمدهی سهم اقلام حسابداری در هزینههای مربوط به شرکتهای تولیدی، بهای تمامشدهی کالای فروش رفته است.
سود خالص
پس از شناخت جریانات درآمدی و هزینهای برای شرکتها به سراغ مفهومی به نام سود خالص میرویم. همانطور که واضح است سود خالص برابر تفاوت درآمدها و هزینههاست. درواقع در سود خالص، تمام درآمدها از هر طریقی که باشد، (چه فعالیت اصلی و چه سایر درآمدها) و همینطور تمام هزینهها از هر طریقی که باشد (هزینههای مربوط به فعالیت اصلی و سایر هزینهها) محاسبه و تفاوت آنها مدنظر است.
حاشیه سود خالص چیست؟
حاشیه سود خالص یک نسبت مالی است که برای محاسبهی درصد سودی که یک شرکت از کل درآمد خود، به دست میآورد، استفاده میشود. این نسبت از تقسیم سود خالص بر کل درآمد به دست میآید و معمولاً به شکل درصدی بیان میشود. معیار و میزان خاصی نمیتوان برای آن مطرح کرد و با توجه به صنعت مدنظر میتوان ارقام متفاوتی را برای آن متصور بود. البته ممکن است بالاتر بودن این نسبت برای سهامداران مطلوبتر باشد.
تحلیل نسبت حاشیه سود خالص
نسبت حاشیه سود خالص برای توصیف توانایی یک شرکت برای تولید سود استفاده میشود. حاشیه سود خالص یک شاخص قوی از موفقیت کلی یک شرکت است اما باید به این نکته اشاره کرد که صرف توجه به یک عدد برای اشاره به عملکرد کلی شرکت کافی نیست.
بالا بودن نسبت حاشیه سود خالص
حاشیه سود خالص بالا نشاندهنده کنترل مؤثر هزینهها و یا افزایش قابلتوجه درآمدها نسبت به هزینههای انجام شده در شرکت است. این امر میتواند ناشی از سه موضوع باشد:
-
مدیریت کارآمد
مدیریت شرکت طبیعتاً از بالاترین تأثیرات را با وضع سازوکارهای داخلی شرکت و رفتار بیرونی آن و همینطور ریلگذاری مسیر شرکت، در نسبت سود خالص خواهد داشت. همچنین مدیریت شرکت میتواند از سویی دیگر با سیاستهای تشویقی برای کارکنان و یا سایر فعالیتها، بهرهوری را افزایش داده و مستقیماً روی افزایش درآمد با کنترل هزینه و به دنبال آن بهبود نسبت سود خالص تأثیر بگذارد.
-
هزینههای کم
باتوجهبه فرمول بهدستآوردن نسبت این شاخص، هرقدر هزینهها کاهش یابد، سود بیشتر و به دنبال آن نسبت بزرگتر خواهد شد. اما طبیعتاً کاهش هزینهای مطرح است که منجر به کاهش درآمد چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت نشود و همینطور کیفیت کالا و یا خدمات ارائه شده توسط شرکت را کاهش ندهد.
- شاید برایتان سؤال شود که چنین امری چگونه ممکن است، در پاسخ باید گفت که دو شرکتی را تصور کنید که در یک صنعت خاصی مشغول به فعالیت هستند و میزان مشابهی تولید دارند. اگر یکی از این شرکتها فناوری تولیدش را از طریق ارتقای ماشینآلات و یا سیاستهای بازاریابیاش را از طریق کنار زدن واسطهها و کاهش هزینههای مبادلاتی بهبود دهد، میتواند تولید قبل را با هزینهی کمتر انجام داده و نسبت حاشیه سود خالص را افزایش دهد. حال ممکن است این سؤال در ذهن شما شکل بگیرد که ارتقای ماشینآلات و آوردن فناوریهای جدید بهخودی خود بار هزینهای را به شرکت تحمیل خواهد کرد. در پاسخ باید گفت که قطعاً ارتقای فناوری حاوی هزینههایی خواهد بود اما صرفاً برای یک دورهی مالی اینگونه است و از دورههای بعدی در نگاه بلندمدت تأثیرات افزایش درآمد ناشی از آن به مراتب بیشتر از بار هزینهای آن است.
-
استراتژیهای قیمتگذاری قوی
قیمتگذاری مستقیماً بر روی درآمد و به دنبال آن سود و در نهایت حاشیه سود خالص تأثیرگذار است. اما استراتژی قیمتگذاری قوی لزوماً به معنای گرانتر فروختن نیست. به طور مثال اعمال تخفیفات مطلوب و البته بهموقع میتواند تأثیرات چشمگیری بر درآمد داشته باشد. همینطور قیمتگذاری پلکانی و در صورت مخاطب بودن عموم مردم، استفاده از تکنیکهای اقتصاد رفتاری نیز میتواند بر ترغیب کردن مشتریان اثر بگذارد.
پایین بودن نسبت حاشیه سود خالص
کم بودن نسبت حاشیه سود خالص بدان معناست که شرکت تحتتأثیر یک ساختار ناکارآمد است. این ساختار ناکارآمد میتواند در هر یک از عواملی که بهعنوان عوامل اثرگذار بر بالا بودن نسبت حاشیه سود خالص مطرح شد، وجود داشته باشد. به عبارت بهتر میتوان گفت یک شرکت ممکن است ساختار مدیریتی چندان مطلوبی نداشته باشد و یا بهرهوری آن کم بوده و هزینههای زیادی را داشته باشد. همینطور ممکن است استراتژیهای قیمتگذاری شرکت اشتباه بوده باشند و بر این نسبت و کمشدن مقدار آن اثر گذاشته باشند.
محدودیتهای نسبت حاشیه سود خالص
نسبت حاشیه سود خالص در عین فوایدی که دارد دارای محدودیتهایی نیز هست که در ادامه به مواردی از آن اشاره میکنیم.
- مقایسهی شرکتها: از مهمترین این عوامل میتوان به عدم قابلیت مقایسهی عدد بهدستآمده در صنایع مختلف اشاره کرد و بهتر است این نسبت را فقط برای شرکتهای شاغل در گروههای یکسان مقایسه کرد. به طور مثال مقایسهی این نسبت برای یک شرکت خودروسازی و یک شرکت صنایع غذایی ممکن است ما را در تفسیر نتایج بهدستآمده دچار خطا کند. چراکه ساختار شرکتها بهشدت متفاوت است.
- شرکتهای دارای بدهی: ممکن است برخی از بنگاهها از ابزار اهرم مالی استفاده کرده باشند. اهرم مالی به بیانی ساده به معنای تأمین مالی از طریق بدهی است. یعنی شرکت با خلق بدهی بیشتر به سراغ تأمین مالی رود که این کار نیز قواعد خاص خودش را دارد که بحث موردنظر ما نیست. اگر شرکتی از ابزار اهرم مالی استفاده کند، به دلیل بالاتر بودن بدهیهایش باید هزینههای بهرهی بالاتری بپردازد و نسبت حاشیه سودش کمتر میشود، اما این لزوماً به معنای عملکرد بد و ضعیف شرکت نیست.
- هزینههای استهلاک: شرکتهایی که به فراخور فعالیتشان ماشینآلات و تجهیزات زیادی دارند، طبیعتاً در صورتهای مالیشان هزینههای استهلاک بالاتری نیز دارند که سود خالص و حاشیه سود خالص را کاهش خواهد داد. اما این نکته هم لزوماً به معنای عملکرد ضعیف شرکت نیست.
- دستکاری سود: مدیران ممکن است برای افزایش سود خالص و همینطور افزایش نسبت حاشیه سود خالص، هزینههای بلندمدت مفید مانند تحقیق و توسعه را کاهش دهند. این کار اگر چه در کوتاهمدت روی سود خالص اثرگذار است اما قطعاً در دیدگاه بلندمدت بهشدت مضر بوده و ممکن است حتی سبب از دست دادن بازارهای هدف محصولات شرکت و کاهش درآمد، سود و به دنبال آن کاهش نسبت حاشیه سود خالص شود.
کاربرد سود خالص چیست؟
سود خالص و نسبت حاشیه سود خالص از موارد بسیار بااهمیت در فرایند تحلیل بنیادی هستند. سود خالص در واقع گزارشی مطلوب از وضعیت شرکت و میزان موفقیت آن در راستای هدف اصلی آن که همان حداکثرسازی سود است را ارائه میدهد. مقایسهی میزان و روند سود خالص در طول زمان یکی از راهبردهایی است که روند فعالیت شرکت را نمایان خواهد کرد و از این طریق میتوان در خصوص آیندهی شرکت نیز پیشبینیهایی را ارائه داد. همچنین مقایسهی سود خالص و نسبت حاشیه سود خالص بین شرکتهای مختلف و ترجیحاً همسنخ با یکدیگر بسیار بااهمیت است و به داشتن انتخابهای بهتر در زمینهی سرمایهگذاری کمک میکند. منظور از شرکتهای همسنخ، شرکتهای همگروه و یا شرکتهای شاغل در یک صنعت خاص و بخصوص است.
سود خالص چگونه محاسبه میشود؟
سود خالص مهمترین خروجی صورت سود و زیان است که کسب اطلاع در خصوص میزان آن و همچنین روند آن در طول سالیان متوالی بسیار بااهمیت است. اما فرایند محاسبهی سود خالص دارای مراحلی است که در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت. در ابتدا لازم است تا به این نکته اشاره کنیم که فرایند محاسبهی سود خالص در شرکتهای تولیدی و سرمایهگذاری باتوجهبه ماهیت فعالیت آنها متفاوت است.
برای استحصال سود خالص در شرکتهای تولیدی لازم است تا ابتدا میزان بهای تمامشدهی کالای فروش رفته را از میزان فروش این شرکتها کسر کنیم. در این شرایط به رقم سود ناخالص رسیدهایم. با کسر هزینههای عمومی، اداری و فروش و همچنین سایر هزینهها و افزودن سایر درآمدها به سود یا زیان عملیاتی دست پیدا خواهیم کرد.
در ادامهی فرایند محاسبهی سود خالص لازم است تا هزینههای مالی را کسر و سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی تحت عنوان درآمدهای سرمایهگذاری و اقلام متفرقه بنا به مثبت یا منفی بودن آنها اضافه و کسر کنیم. در این مرحله پس از کسر هزینههای مربوط به مالیات به سود خالص دست پیدا کردهایم و درصورتیکه این میزان از سود را تقسیم بر تعداد کل سرمایه یا سهام شرکت کنیم، میزان سود بهازای هر سهم به دست میآید. برای پیبردن به نحوهی محاسبهی سود در شرکتهای سرمایهگذاری نیز میتوانید با مراجعه به سایت کدال و مشاهدهی یک صورت سود و زیان از شرکتهای سرمایهگذاری متوجه سازوکار موجود بشوید.
سخن پایانی
در پایان باید گفت که شناخت سود خالص و عوامل مؤثر بر آن بهصورت پایدار و نه صرفاً عوامل مؤثر بر کوتاهمدت، برای تحلیلگران و فعالین بازارهای مالی امری ضروری است. در بحث نسبت حاشیه سود خالص، توجه به محدودیتها برای جلوگیری از اشتباه در تحلیل و استنباط از صورتهای مالی نیز امری الزامی بوده و برای استفاده از این ابزار کارآمد در تحلیلها حتماً باید به آنها توجه داشت. این نسبت زیرمجموعهی نسبتهای سودآوری بوده و تحلیل روند آن نیز برای چند سال میتواند سودمند باشد. برای مقایسهی این نسبت بین چند شرکت نیز همانطور که بارها اشاره کردیم، باید آن شرکتها همگروه و در یک صنعت باشند تا دچار اشتباه نشویم.
آکادمی دانایان همراه شما در مسیر دانایی