در تعریف دانش مالی میتوان بیان کرد که دانش مالی چیزی جز مطالعهی ارزش نیست. بهعبارتدیگر ما در دانش مالی درنهایت به دنبال ارزش داراییهای مختلف هستیم. ازآنجاییکه سرمایهگذاری یکی از مهمترین بخشهای دانش مالی به شمار میرود، پس راز موفقیت در سرمایهگذاری چیست؟ راز یک سرمایهگذاری موفق در گرو سنجش دقیق و درست از ارزش یک دارایی است.
چنانچه یک سرمایهگذار بتواند در سنجش ارزش مالی آن دارایی بهدرستی عمل کند و آن را به قیمتی کمتر از ارزش آن خریداری کند میتواند به یک سرمایهگذاری موفق دست پیدا کند. در ادامه قصد داریم با روش ارزشگذاری dcf یا تنزیل جریانات نقدی آشنا شده و به یک سرمایهگذاری موفق نزدیکتر شویم.
ارزشگذاری چیست و چه کاربردی دارد؟
انواع ارزش در دانش مالی
به حاصلضرب قیمتی که یک دارایی در آن قیمت در بازار مبادله میشود در میزان کل سهام یک شرکت، ارزش بازار گفته میشود. ارزش در دانش مالی انواع مختلفی دارد. به عنوان مثال ارزش دفتری به ارزش یک دارایی طبق دفاتر حسابداری گفته میشود. ارزش تسویه، ارزش یک دارایی هنگام فروش است. بهاینترتیب که یک دارایی هنگام فروش به چه قیمتی به فروش میرود.
ارزش جایگزینی به این معناست که اگر صاحب سرمایه بخواهد دارایی را باارزش فعلی که دارد جایگزین کند، چقدر باید هزینه پرداخت کند. ارزش تاریخی نیز به ارزش یا بهایی گفته میشود که صاحب دارایی درگذشته بابت خرید آن دارایی پرداخت کرده است و درنهایت ارزش فعلی یعنی دارایی باتوجهبه منافعی که در آینده ایجاد میکند، چقدر ارزشمند است و در حال حاضر چه قیمتی را میتوان برای آن متصور شد.
رویکرد ارزشگذاری دارایی محور
رویکردهای متفاوتی برای ارزشگذاری قابلتصور است و سرمایهگذار باتوجهبه اینکه از چه رویکردی در ارزشگذاری استفاده میکند به نتایج مختلفی میرسد. در رویکرد دارایی محور فرض بر این است که مردهی شرکت از زندهی آن بهتر است. مفهوم این اصطلاح در جمع تکتک داراییهای یک شرکت یا یک کسبوکار است. بهعبارتدیگر ارزش یک شرکت در رویکرد دارایی محور پس از فروش تمام داراییهای شرکت و پس از آن تسویهی بدهیها به دست میآید.
پس در این رویکرد فرض بر این است که کسبوکار برقرار نیست و یا در حال انحلال است. استفاده از این رویکرد برای شرکتهایی که پتانسیل رشد بالایی دارند و یا سودآوری خوبی دارند توصیه نمیشود. چرا که شرکتهای دارای سودآوری بالا بهصورت کلی در مقایسه با جمع تکتک داراییها ارزش بیشتری دارند.
nav چیست و چگونه محاسبه میشود؟
رویکرد ارزشگذاری نسبی
در رویکرد ارزشگذاری نسبی، شرکت یا کسبوکار موردنظر برای ارزشگذاری با شرکتهای مشابه در بازار مقایسه میشود و برای این منظور از ضرایب قیمتی p/e و p/s استفاده میشود. این رویکرد ارزشگذاری نسبت به جو کلی بازار حساس است. به این معنی که چنانچه بازار در حالت بدبینی قرار داشته باشد و تمام ارزشگذاریهای بازار زیر قیمت واقعی انجام شود، ارزشگذاری سرمایهگذار نیز کمتر از ارزش واقعی انجام میشود؛ بنابراین استفاده از این رویکرد در بازارهایی که دارای حباب مثبت یا منفی هستند پیشنهاد نمیشود.
در استفاده از رویکرد ارزشگذاری در ایران اشتباهات رایجی وجود دارد که یکی از آنها انتخاب شرکتهای نادرست برای مقایسه است. همچنین از دیگر اشتباهات رایج در استفاده از این رویکرد میتوان به استفادهی نامناسب از ضرایب قیمتی برای ارزشگذاری شرکت اشاره کرد. بدین ترتیب در تعریف رویکرد ارزشگذاری نسبی میتوان چنین بیان کرد که این رویکرد ارزش شرکت را نسبت به شرکتی مشابه میسنجد.
رویکرد ارزشگذاری مطلق و مبتنی بر حق اختیار
در رویکرد ارزشگذاری مطلق، تأکید بر منافع آتی شرکت است. بدین ترتیب که سودهای آیندهی شرکت به قیمتهای امروز تنزیل شده و جمع این منافع آتی، ارزش شرکت را نشان میدهد. استفاده از این رویکرد مانند سایر رویکردهای بیان شده دارای معایب و مزایایی است.
از معایب آن میتوان به زمانبر بودن استفاده از این روش اشاره کرد و مزیت آن در تمرکز بر وجوه نقد در انجام محاسبات بهجای تمرکز بر سود است. همچنین این رویکرد انعطاف بالایی دارد و قادر است نرخ رشدهای متفاوتی در دوران مختلف را در ارزشگذاری لحاظ کند. این رویکرد به دلیل زمانبر بودن کمتر مورداستفاده قرارمی گیرد.
محاسبهی ارزش ذاتی سهام و مدل رشد گوردون
برای محاسبهی ارزش ذاتی باید ارزش آتی سهام از سال اول تا بینهایت محاسبه شود. پس این ارزش ذاتی بر ارزش امروز سهام تنزیل میشود و درنهایت ارزش سهام به دست میآید. برای محاسبهی ارزش ذاتی میتوان از مدل رشد گوردون استفاده کرد:
در پارامترهای این مدل V0 برابر است باارزش سهام در سال ۰ و d1 برابر است با سود تقسیمی سال بعد. همچنین r نرخ بازده موردنظر و g نرخ رشد پایدار است.
از معایب این مدل میتوان به درنظرگرفتن فرض ساده دربارهی سود تقسیمی اشاره کرد. این مدل فرض میکند که یک سهم در سال آینده چه مقدار سود، بین سهامداران تقسیم کرده است که با d1 نشان میدهد و فرض بر این است که سود تقسیم شده بین سهامداران با نرخ g رشد میکند و همواره این نرخ ثابت است.
درحقیقت فرض ثابت درنظرگرفتن نرخ رشد منطقی به نظر نمیرسد. از دیگر معایب استفاده از این مدل این است که چنانچه g و r به هم نزدیک شوند، اختلاف این دو عدد به سمت صفر میل میکند و بنابراین با ۰ شدن مخرج کسر، کل کسر به سمت بینهایت میرود. درواقع این مدل حساسیت بسیار بالایی نسبت به مفروضاتی مانند g و r دارد و درنتیجه اعداد بهدستآمده توسط کارشناسان مختلف برای محاسبهی ارزش ذاتی سهام با این مدل میتواند اعداد بسیار متفاوتی باشد.
محاسبهی منافع آتی و ارزش پایانی سهام
برای محاسبهی منافع آتی از ۴ روش میتوان استفاده کرد: وجه نقد آزاد در اختیار شرکت، وجه نقد آزاد در اختیار سهامداران، سود تقسیمی یا توزیع شده بین سهامداران و سود باقیمانده. برای محاسبهی نرخ تنزیل از ۲ روش کلی استفاده میشود: میانگین موزون هزینه تأمین سرمایه و بازده موردنظر سهامداران.
یکی از اشتباهات رایج در ارزشگذاری سهام این است که سرمایهگذار منافع را با تنزیل غلطی به قیمت امروز محاسبه میکند. برخی از روشهای ارزشگذاری، ارزش سهام و برخی دیگر ارزش کل شرکت را محاسبه میکنند و به این منظور برای محاسبهی ارزش پایانی سهام از ۲ رویکرد کلی میتوان استفاده کرد؛ یکی استفاده از مدلهایی مانند مدل رشد گوردون و دیگری استفاده از ضرایب قیمتی مثل نسبت p/e.
روش ارزشگذاری dcf چیست؟
تنزیل جریانات نقدی یا روش dcf یک روش ارزشگذاری است که از آن در جهت تخمین ارزش سرمایهگذاری استفاده میشود. این روش، ارزشگذاری را بر اساس جریانهای نقدی مورد انتظار آتی انجام میدهد یا بهعبارتدیگر این روش تلاش میکند تا ارزش سرمایهگذاری امروز را بر اساس پیشبینیهایی از میزان پولی که در آینده ایجاد خواهد شد بسنجد. این روش علاوه بر سرمایهگذاران بازار سهام، به مدیران شرکتها نیز در جهت تصمیمگیری دربارهی بودجهبندی سرمایه و هزینههای عملیاتی کمک میکند.
محدودیتهای روش ارزشگذاری dcf
محدودیت اصلی این روش، نیاز داشتن به تعداد زیادی از فرضیات است. یک سرمایهگذار برای استفاده از این روش باید قادر به برآورد درست جریانهای نقدی آتی یک پروژه باشد و برای این منظور باید عوامل تأثیرگذار بر جریانهای نقدی آتی را در نظر بگیرد. از عوامل تأثیرگذار بر جریانهای نقدی آتی میتوان به عوامل مختلفی از جمله تقاضای بازار، وضعیت اقتصاد، فناوری و تهدیدها و فرصتهای پیشبینی نشده اشاره کرد. از دیگر محدودیتهای روش ارزشگذاری dcf بالا بودن احتمال خطا در تخمین ارزشها است.
جمعبندی
در این مقاله به بررسی مدل ارزشگذاری dcf یا همان تنزیل جریانات نقدی پرداختیم. این روش با تخمین ارزش آتی جریانات نقدی، ارزش سرمایهگذاری امروز را مورد سنجش قرار میدهد. این مدل ارزشگذاری مانند سایر مدلها مزایا و معایبی دارد. ازجمله کمک به مدیران شرکتها برای تصمیمگیری درباره بودجهبندی سرمایههای شرکت و از محدودیتهای این روش میتوان به بالا بودن احتمال خطا در تخمین ارزشگذاری اشاره کرد؛ بنابراین پیشنهاد میشود از یک متخصص در این حوزه کمک گرفته شود تا احتمال خطا در تخمین ارزش شرکت کاهش یابد.