باید بدانیم که برنامهریزی مرکزی در تولید کالا برخلاف بازارهای آزاد در جهت کسب سود فعالیت نمیکند بلکه هدف این است که به بهترین اهداف جامعه برسد. همچنین سیگنالهای قیمتی دررابطهبا این موضوع بحث مینمایند که تولیدکنندگان به رفتار مصرفکنندگان توجه مینمایند تا بفهمند که آنها خواهان چه کالا و یا خدماتی هستند. اگر کالا و یا خدماتی موردتوجه مصرفکننده قرار نگیرد که این عدم توجه را میتوان از نظر بالا بودن قیمت و یا دلایل دیگر دانست، تولیدکننده دیگر آن کالا را تولید نمیکند و همچنین این عمل بهصورت برعکس هم اتفاق میافتد.
همچنین با اطلاعاتی که با کمک سیگنالهای قیمتی تولیدکننده از مصرفکننده دریافت مینماید و همچنین باتوجهبه منابعی که در اختیار دارد میتواند به تولید هر نوع کالای موردنیاز با منابع در دسترس بپردازد. در ادامه دررابطهبا قیمتهای تهاجمی و… صحبت میشود که آیا این نوع قیمتها به ضرر تولیدکننده است و یا نه؟ همچنین دررابطهبا دخالت و یا عدم دخالت دولت در برخی موارد بحث میشود که در ادامهی مطالب به آنها میپردازیم.
برنامهریزی مرکزی؛ معایب و مزایای آن
در ابتدا به این نکته میپردازیم که دلیل اینکه بازارهای رقابتی در ارائه خواستههای مردم موفقتر هستند چیست؟ برنامهریزی مرکزی نکات مثبتی دارد. هر کس که خواهان شغل است مشغول به کار است و هدف تولید و دستیابی به ایدهآلترین گونه از اهداف جمعی جامعه است. اما در واقعیت این موضوع برای مصرفکنندگان به طور کامل ایدهآل نبوده است. در اتحاد جماهیر شوروی برنامهریزان مرکزی بر تولید تجهیزات سنگین و سختافزارهای نظامی متمرکز بودهاند و کمبود کالاهای مصرفی چون شکر، لوازم الکترونیکی و… به وجود آمد. برای مثال مردم بیشتر از اینکه به تجهیزاتی سنگین چون تراکتور اهمیت بدهند به تلفن همراه مناسب اهمیت میدادند. به همین دلیل کشورهایی چون چین و کوبا از برنامهریزی مرکزی در مقیاس بزرگ فاصله گرفتند. یکی از نکات منفی دررابطهبا برنامهریزی مرکزی ناکارآمد بودن آن است.
بهرهوری و کارایی در برنامهریزی مرکزی
هنگامی که اقتصاددانان دررابطهبا کارایی صحبت میکنند، مفهوم آن با آن کارایی که در اذهان عمومی است متفاوت است. اولین موردی که باید همگی از آن اطلاع داشته باشند بهرهوری در تولید است. این ایده که محصولات با کمترین هزینه ممکن ساخته بشود. بهرهوری به این معناست که در تولید کالاها و یا حتی خدمات هیچ منبعی که هدر برود وجود نخواهد داشت و همچنین کارگران، ماشینآلات و مواد خام در جهت تولید کالا با حداکثر پتانسیل خود به کار گرفته میشوند. برنامهریزان مرکزی بر هزینهها متمرکز نیستند اما در بازار آزاد فردی که صاحب کسبوکار خصوصی است برای سود بیشتر از اسراف کردن پرهیزمی نماید. میلتون فریدمن اظهار میکند که هیچکس پول دیگری را بادقت خرج نمیکند.
نوعی دیگر از کارایی هم وجود دارد که به آن کارایی تخصیصی میگویند. این به این معناست که کالاهایی که تولیدکنندگان تولید میکنند همان چیزی است که مصرفکنندگان آنها را مصرف میکنند. به عبارتی دیگر منابع کمیاب به کالاهایی اختصاص داده میشوند که برای افراد ارزش بالایی دارند. مثلاً یک کارخانه فقط یک کالای خاص را تولید میکند، اگر این شرکت از حداقل تعداد کارگران و مواد خام موردنیاز برای آن کالا استفاده نماید به این معناست که با کمترین هزینه ممکن به تولید خودش ادامه میدهد اما تنها مشکل این کارخانه این است که فقط همان کالای خاص را تولید مینماید. مهم است که بدانیم که این کارخانه از جهت تولید کارآمد است اما از لحاظ تخصیص ناکارآمد است. برنامهریزان مرکزی تخصیص کارآمدی ندارند زیرا با دریافت بازخورد از کالایی که مصرفکنندگان خواهان آن هستند دچار مشکل میشوند.
سیگنال قیمتی و اثر آن بر متغیرهای اقتصاد کلان
تولیدکنندگان کالاهای مصرفی که در بازار آزاد فعال هستند اطلاعات زیادی دررابطهبا ترجیحات مصرفکنندگان از طریق مواردی چون تحقیقات در بازار جمعآوری مینماید. آنها حتی با مشاهده قیمت کالا نیز میتوانند اطلاعات مفیدی دررابطهبا نیاز مصرفکنندگان بفهمند. اقتصاددانان به این موضوع سیگنالهای قیمتی میگویند. مثلاً اگر افراد برای یک کالا مبلغ بیشتری را پرداخت مینمایند این یک دلیل برای تولید بیشتر از آن کالا برای تولیدکنندگان خواهد بود و اگر مصرفکنندگان از آن کالا خریداری نکنند بهطورقطع تولیدکنندگان از تولید آن کالا صرفنظر کرده و سراغ تولید کالایی میروند که از نظر مصرفکنندگان محبوب است.
برای مثال میتوان از تولید آیپد توسط شرکت اپل یادکرد. تا قبل از تولید این کالا توسط این شرکت تبلتها از نظر اکثر افراد هیچ محبوبیتی نداشتند. اما هنگامی که شرکتهایی چون سامسونگ و … نظارهگر این بودند که شرکت اپل با مبلغ ۵۰۰ دلار در حال فروش آیپد است انگیزه برای ساخت تبلت پیدا کردند. نکته جالبتوجه این است که سیگنالهای قیمتی آنقدر از نظر برخی اقتصاددانان محبوب هستند که گاهی دررابطهبا هدیه دادن با یکدیگر بحث میکنند.
این موضوع توسط اقتصاددانی به نام جوئل والد فوگل مطرح شد. او معتقد بود که هدیه دادن مفید نیست. از دیدگاه اقتصاد کلان خرید در تعطیلات باعث افزایش تولید ناخالص داخلی، هزینههای مصرفکننده و همچنین اشتغال میشود اما اگر افراد زیادی اقلامی را خریداری میکنند که مصرفکنندگان نهایی برای آن ارزش قائل نیستند منابع هدر میرود. از نظر تئوری در بازار آزاد تولیدکنندگان نمیتوانند بدون بهبود وضعیت مصرفکنندگان وضعیت خودشان را بهتر کند اگر یک شرکت از کالاهای نامطلوب به مقدار زیادی تولید نماید باید بهسرعت خودش را با شرایط تطبیق بدهد در غیر این صورت این شرکت از بین خواهد رفت.
دخالت دولت و بهبود وضعیت اقتصادی جوامع
رقابت بین مشاغل قیمت و کیفیت را بالا نگه میدارد. این همان مفهوم دست نامرئی در اقتصاد است که توسط آدام اسمیت مطرح شد. نکتهای که باید بدانیم این است که نمیتوان بهطورقطع اظهار کرد که بازارهای آزاد همیشه خوب هستند و یا اینکه دخالت دولت همیشه بد است. به همین منظور اکثر اقتصاددانان به این نتیجه رسیدند که بازارها کامل نیستند و اغلب در برآورده کردن نیازهای جامعه شکست میخورند. در این موارد اقتصاددانان دولتها را برای بهبود رفاه اجتماعی تشویق میکند که بازارها را به طور مستقیم تنظیم و کنترل نمایند. در ایالات متحده که اغلب با اقتصاد بازار آزاد اشتباه گرفته میشود میتوان گفت تقریباً همه چیز کنترل شده است. بهعنوانمثال مقررات سازمان غذا و داروی آمریکا گندمهای خاصی را برای مصرف قبول کرده و اگر طبق خواستهی آنها نباشد مرجوع مینماید. همچنین دولت به طور مستقیم بازارهای دفاع ملی و آموزش عمومی را کنترل مینماید.
سیگنالهای قیمتی و نقش آن در جهت تولید بهتر
حال باید به این موضوع توجه نماییم که نقش قیمتها که در تعیین نحوهی استفاده از منابع محدود ایفا میکند به چه صورت است. لازم است بدانیم که سیگنالهای قیمتی به ما کمک میکند که از منابعی که در اختیار داریم باید به چه صورت استفاده نماییم اما دراینبین باید نکاتی را هم در نظر گرفت برای مثال افزایش بیش از اندازه منصفانهی قیمتها را در نظر بگیریم. این افزایش قیمتها زمانی اتفاق میافتد که فروشندگان و تولیدکنندگان قیمت اقلام ضروری مثل آب و … را در شرایط اضطراری بالا ببرند.
برخی معتقدند این عمل ظلم بازار به مصرفکنندگان و همچنین سوءاستفاده از آنها است. در ایالات متحده قوانین در جهت مبارزه با این افزایش قیمتها وضع شده است اما برخی اقتصاددانان این قوانین را ناکارآمد میدانند و استدلال میکنند که اجازهی افزایش بیش از حد قیمتها در زمان بحران، افرادی که در آن بحران قرار نگرفتند را تشویق به حمل کالاهای ضروری و فروختن آنها در آن مناطق میکند اما اگر اجازه افزایش قیمتها داده نشود انگیزه کمتری برای آوردن اینگونه کالاها به مناطق بحرانی وجود خواهد داشت. این به این معناست که افرادی که واقعاً به این کالاها نیاز ندارند خریداری نمیکنند و این کالاها برای افرادی که بیشتر نیاز دارند بیشتر در دسترس خواهد بود.
قیمتهای تهاجمی و انحصاری شدن بازار برخی کالاها
باید بدانیم همیشه قوانین دولتی افزایش قیمتها را محدود نمیکند بلکه میتوان گفت تمایل به کسب سود باعث پایین آمدن سطح قیمتها میشود یک مثال جالبی از ناعدالتی سیستم قیمتگذاری، قیمتگذاری زیر بهای تمام شده است. گاهی اوقات از آن بهعنوان قیمتگذاری تهاجمی و یا قیمتگذاری غارت گر یاد میشود. ایده این است که یک تجارت میتواند با اعمال قیمت پایینتر حتی با وجود ضرر در کوتاهمدت رقبای خودش را از دور خارج نماید. این رقبا همانهایی هستند که نمیتوانند چنین قیمتهایی را برای کالای خودشان قبول کند و به همین دلیل مجبور هستند که از بازار خارج بشنود و فرصت افزایش قیمتها را به کسبوکارهایی که این ضررها را تحمل کردند خواهند داد. به وقوع چنین شرایطی در اقتصاد، اصطلاحاً دامپینگ نیز گفته می-شود.
در برخی موارد بعضی از بازارها شاهد فشار از سوی مقامات بالاتر در جهت قراردادن قیمتهای پایینتر از بهای تمام شده کالاها بودند. گرچه اکثر مصرفکنندگان به این قیمتهای پایین علاقهمند است اما لازم است بدانیم که برای سایر رقبا بهخصوص رقبای تازهوارد و همچنین رقبایی که خواهان این قیمتها نیستند و گاهی اوقات بهاجبار از بازار رانده میشوند بد است. اما آیا میتوان اظهار کرد که این قیمتگذاریها غارتگرانه است؟ طبق گفتهی برخی از وبسایتها اگرچه ادعاهای مربوط به قیمتگذاری تهاجمی بررسی میشود اما بسیاری از دادگاهها در جهت رسیدگی به این شکایتها و ادعاها تردید داشتند. در آلمان والمارت با چنین ادعاهایی روبرو شد؛ به آنها دستور داده شد که باید قیمتها را کاهش دهند اما این شرکت به دلیل مخالفت با این اجبار در سال ۲۰۰۶ مجبور به ترک این کشور شد.
قیمتگذاری تهاجمی؛ ریسک بزرگ برای تولیدکنندگان
قیمتگذاری تهاجمی پرخطر است. زمانی که یک تجارت با فروش زیر قیمت محصولاتش رقبای خودش را حذف مینماید مجبور است قیمتهایش را از قیمت بازار بیشتر افزایش بدهد تا بتواند این ضرر را جبران نماید. پس از حذف رقبا مصرفکنندگان در جهت رفع نیازهایشان باید بیشتر پرداخت نماید و در نهایت کسبوکارها با قیمتهای بالاتر از قیمت بازار وارد بازار خواهند شد. در نتیجه هیچ تضمینی وجود ندارد که اظهار کند قیمتگذاری تهاجمی در بلندمدت باارزش خواهد بود یا خیر.
سیگنالهای قیمتی؛ تأمین مالی برای یک جامعه
نمونهای از نابرابری و طمع شرکتها و همچنین بیتوجهی به محیطزیست وجود دارد که باعث شگفتزدگی همگی میشود. برخی از شرکتها در راستای مسئولیت اجتماعی برای حفاظت از محیطزیست و همچنین کمک به افراد محروم در تلاش هستند. سرمایهداری با تمرکز بر قیمتها بهجای انصاف در مقابل مهربانی شناخته میشود! جالب است بدانیم سرمایهگذاری با سیگنالهای قیمتی نوعی تأمین مالی جمعی است. هنگامی که ما پول خود را خرج میکنیم در واقع انتخاب کردهایم که چه چیزی را میخواهیم و همچنین چگونه آن کالا را میخواهیم. بعدازاین اتفاق شرکتها نمیتوانند ما را مجبور کنند که چه چیزی را بخریم. این شرکتها هستند که باید تلاش کنند تا بتوانند پول ما را به دست بیاورند.
اگر به این علاقهمند هستیم که تغییرات واقعی را در دنیا ببینیم باید از طمع شرکتها بگذریم و همچنین انتظار بیشتر شدن قیمت آنها را داشته باشیم. اگر رفتار خردهفروشی مطابق میل ما نیست هرچند که قیمتی پایینتر از قیمت بازار دارد از آنها نباید خرید کنیم. لازم است بدانیم اگر میخواهیم بهعنوان مصرفکننده خریدی داشته باشیم که تأثیر مثبتی بر اقتصاد داشته باشد باید به دنبال تولیدکنندگانی باشیم که سعی در بهبود وضعیت جامعه دارند که ممکن است به معنای قیمت بیشتر، پرداخت بیشتر و در نتیجه خرید کالای کمتر باشد! یک جامعهی مبتنی بر بازار اهداف اجتماعی مشترکی دارد، برخی از اولویتهای اجتماعی در جامعه از سوی دولت و برخی از آنها از سوی افراد و تصمیماتی که اتخاذ میکند نشئت میگیرد.
جمعبندی برنامهریزی مرکزی
در مطالب بالا به برنامهریزی مرکزی اشاره شد. همانطور که در مطالب بالا بحث کردیم برنامهریزی مرکزی برخلاف بازارهای آزاد که تنها هدفشان کسب سود و کاهش هزینهشان هست، است. همچنین در این نوع افرادی که خواهان شغل هستند مشغول به کار هستند. همچنین دررابطهبا سیگنالهای قیمتی که همان بررسی رفتار مصرفکنندگان دررابطهبا کالا و خدمات توسط تولیدکنندگان است صحبت شد. در کنار آن متوجه شدیم که این سیگنالها باتوجهبه منابع محدودی که در اختیار تولیدکنندگان است آنها را به تولید بهتر و کارآمدتر سوق میدهند.
موضوعی دیگر که به آن اشاره شد این بود که گاهی اوقات لازم است که دولت در اقتصاد دخالت داشته باشد زیرا بازارها همیشه نمیتوانند تمامی نیازهای یک جامعه را برطرف نمایند و لازم است که یک نیرو در جهت کنترل آنها وجود داشته باشد که این نیرو همان دولت است. دررابطهبا قیمتهای تهاجمی و اثر آن بر کمتر شدن بنگاههای تولیدی نیز صحبت کردیم. همچنین متوجه شدیم که این قیمتها میتواند در برخی موارد به اقتصاد جوامع آسیبرسان باشد.