علم اقتصاد چیست؟
در حال حاضر، رشتهی اقتصاد یکی از پرطرفدارترین رشتههای تحصیلی در دانشگاههای سراسر جهان است. جالب است بدانیم که اقتصاد با اینکه در جهان طرفداران خاص خود را دارد اما همچنان یک علم ناشناخته است و مردم آن را با اصطلاحات عام که در جوامع رواج یافته است اشتباه میگیرند. علم اقتصاد شاخهای از علومانسانی است که به بررسی منابع محدود و قابلدسترس مصرفکنندگان و همچنین رفتار آنها در این رابطه میپردازد. همچنین میتوان علم اقتصاد را علم تصمیمگیری در رابطه با انتخاب نیز تعریف کرد. انتخاب گزینههایی که ممکن است در یک زمان مشخص برایمان رخ بدهد و ما قادر به انجام همزمان آنها نباشیم. علم اقتصاد شامل دو زیرشاخهی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد است. در این دورهی آموزشی، سعی کردهایم با زبانی ساده و قابلفهم، اقتصاد و زیرشاخهها و نظریههای مربوط به آن را توضیح دهیم.
اقتصاد چیست؟
برای درک بهتر این موضوع، ابتدا باید بگوییم که اقتصاد چه چیزی نیست؟ اقتصاد مطالعهی پول و یا ثروتمند شدن نیست، اقتصاد مطالعهی بازار بورس و یا حتی چیزی که اصولاً عدهای برای توضیح بازار سهام استفاده و تعریف میکنند هم نیست. در حقیقت باید بگوییم که اقتصاد مطالعهی مردم و انتخابها است. اقتصاددان معروف به نام آلفرد مارشال اقتصاد را اینگونه تعریف میکند “اقتصاد مطالعهی مردان و زنان در شغل روزانه آنها و تحقیق در رابطه با درآمد و چگونگی استفاده افراد از این درآمدها است”.
اقتصاد به زبان ساده
بهطورکلی میتوان گفت اقتصاد، بررسی مسیرهای موجود برای رسیدن به یک هدف و انتخاب مناسبترین و بهترین مسیر است. بهعنوانمثال اقتصاد میتواند یک انسان (زن – مرد) ۱۸ سالهای باشد که در رابطه با آینده تصمیمگیری میکند. تصمیمگیری در رابطه با اینکه کار کند و یا به تحصیل مشغول شود. همچنین میتوان به شرکتی تشبیه کرد که اعضای آن در حال تصمیمگیری بین تولید تلفن همراه یا تبلت هستند. اگر تلفن همراه تولید کند خریداران استقبال بیشتری خواهند داشت یا اگر تبلت تولید کند؟ اقتصاد دولتی است که در رکود است و میخواهد پول خرج کند اما نمیداند استقراض ارزش دارد یا خیر! ما در تلاش هستیم که با آموزش به افرادی که مشتاق یادگیری علم اقتصاد هستند، نشان دهیم که اقتصاد برخلاف تصور عامهی مردم بسیار جذاب و کاربردی است.
برای مطالعهی بیشتر پیرامون عرضه و تقاضا در اقتصاد کلیک کنید.
نظریهی هزینهی فرصت و فقدان اقتصاد
حال که به مطالعهی اقتصاد میپردازیم باید بدانیم که اگر این کار را انجام نمیدادیم، ممکن بود کار دیگری انجام دهیم. مثلاً تماشای فیلم، وقت گذراندن با دوستان و یا حتی خوابیدن! اما حالا در حال یادگیری اقتصاد هستیم؛ پس هزینهای که برای یادگیری اقتصاد میپردازیم، از دستدادن یک فیلم است که در اقتصاد اصطلاحاً به آن هزینهی فرصت میگویند. جالب است که بدانیم در همین توضیحاتی که کاملاً ساده و صریح بیان شد نظریات اقتصاد مانند نظریهی فقدان را آموختیم. در حقیقت باید بدانیم هر چیزی که بخواهیم آن را به دست بیاوریم هزینه دارد. در ادامه، به بررسی چند مثال، برای درک بهتر این دو نظریه میپردازیم.
مثالهایی از نظریهی هزینهی فرصت اقتصاد
سالانه تصادفات زیادی در سراسر جهان رخ میدهد و انسانهای زیادی جان خود را از دست میدهند. آیا برای پیشگیری از این اتفاق، میتوان تمامی اتومبیلها را از سراسر جهان جمعآوری کرد؟ یا مثلاً برای اینکه افراد دیگر به جرم قتل زندانی نشوند، میتوان قانونی را وضع کرد که دیگر قتل، جرم محسوب نشود؟ با کمی تفکر میتوان متوجه شد که راههای پیشنهادی، غیرعاقلانه است؛ زیرا هزینهشان بیشتر از فایدهشان است! ما میدانیم رانندگی ریسک بالایی دارد و تصادف امری محتمل است اما افراد همچنان رانندگی میکنند چون احتمال یک تصادف کوچک بهتر از حالتی است که هر روز از محل کار پیاده به خانه برگردند. نکتهی مهم این است که بدانیم افراد نمیتوانند هر چه را که میخواهند به دست بیاورند و بنابراین باید به هزینهها و فایدههای گزینههایی که دارند فکر کنند و سپس تصمیمگیری کنند.
هزینههای ارتش آمریکا سالانه ۶۰۰ میلیون دلار است که تقریباً برابر با مجموع هزینههای ۱۰ کشور برتر پس از خودش است. هزینههای فرصتی که آمریکا برای تولید ناو، تفنگ و… میپردازد، میتوانست صرف ساخت بیمارستان، مدرسه و دانشگاه بشود. آیا آمریکا باید وسایل جنگی تولید کند یا وسایل موردنیاز روزمرهی مردم؟ در اینجا باید به واژه “یا” دقت کنیم. چون نمیتوانیم مقدار زیادی وسایل جنگی و وسایل موردنیاز روزمره تولید کنیم به دلیل اینکه ما بهاندازهی کافی، کارگر و مواد خام برای تولید وسایل نداریم. این موضوع مثالی برای نظریهی فقدان است. فقدان یعنی با توجه به محدودیتهایی که داریم، باید گزینهی مناسب را انتخاب کنیم!
دوایت آیزنهاور در سخنرانی تأسیس ارتش جنگ در سال ۱۹۵۳ توضیح داد: هر تفنگی که ساخته شد، هر کشتی جنگی که به آب انداخته شد، هر موشکی که پرتاب شد، به معنی دزدی از گرسنگان بدون غذا و سرمازدگان بدون لباس است! این دنیای مسلح فقط پول خرج نمیکند بلکه هوش دانشمندان و امید جوانانش را نیز خرج میکند. در این حال، زمان خوبی برای اشاره به نقش سیاستمداران در اقتصاد است. ما قصد نداریم سیاست ضد ارتش را رواج دهیم بلکه به هزینههای اشاره کردیم که برای ارتش پرداخت شده است و منابعی که میتوانستند برای خدمت به مردم استفاده شوند.
با مرز امکانات تولید و تخصصگرایی در اقتصاد بیشتر آشنا شوید.
بررسی انگیزهی صحیح در کاربرد مسائل اقتصادی
اقتصاددانان، تئوریها را بر اساس شواهد و درک مشوقها تنظیم مینمایند و داشتن یک انگیزهی صحیح بسیار مهم است ولی نکتهی مهمی که لازم است بدانیم این است که انگیزهی صحیح، سخت به دست میآید. برای مثال، درگذشته بسیاری از دانشگاههای آمریکا برای ثبتنام از دولت پول دریافت میکردند. به این معنی که دانشگاهها، انگیزهی مالی برای جذب بیشتر دانشجویان داشتند اما این عامل نمیتوانست عاملی انگیزشی برای دانشجویان برای موفقیت آنها در دانشگاه باشد؛ بنابراین ایالتها شروع به تغییر مشوقها کردند.
مثلاً در حال حاضر در برخی از ایالتهای آمریکا، دولت به دانشگاهها و مدارس در ازای دورههایی که برای دانشجویان و دانشآموزان برگزار میکنند و به آنان مدرک میدهند، پاداش میدهد. در برخی مناطق این سیستم پاسخگو بوده است و تعداد فارغالتحصیلان را افزایش پیدا کرده است اما اگر طراحی آن ضعیف باشد، نتیجهی عکس میدهد و ممکن است برخی دانشگاهها بدون برگزار کردن دورهها، دانشجویان را قبول کنند و فقط تظاهر کنند که آنها نمرهی قابل قبولی در این دورهها گرفتهاند. درحقیقت مشوقها در این امر میتوانند کمککننده باشند به شرطی که درست از آنها استفاده شود.
بسیاری از مردم فکر میکنند راه بهبود مسائل درمانی، خرج پول بیشتر است اما اقتصاددانان بر این باورند که آمریکا دو برابر کشورهای ثروتمند دیگر، در بخش مراقبتهای پزشکی خود هزینه میکند، درصورتیکه در اکثر اوقات نتیجهی نامطلوبی را کسب میکند. از نظر اقتصاددانان به جای خرج پول بیشتر، بهتر است انگیزهی پزشکان و بیماران، بهترین درمان به همراه کمترین هزینه باشد چرا که اگر انگیزهی درستی وجود نداشته باشد، سیاستها پاسخگو نیستند. برای مثال زمانی که ویتنام مستعمره فرانسه بود، نظام برای منقرض کردن موشها جایزه در نظر گرفت و جایزه آن بود که در ازای دم موشهایی که دریافت میکرد به موشگیرها پول میداد. موشگیرها برای دریافت پول بیشتر فقط دم موشها را جدا میکردند. با این کار افراد به پرورش موشها روی آورده و زادوولد موشها افزایش یافت؛ در نتیجه، این سیاست شکست خورد و نهتنها تعداد موشها کم نشد بلکه رفتهرفته افزایش هم یافت.
تعریف اقتصاد کلان و اقتصاد خرد
در سال ۲۰۰۸، مردم از اقتصاددانان بابت عدم پیشبینی بحران و یا حتی عدم راهنمایی کردن دولتها انتقاد میکردند. این نقدها بهخاطر تفاوتی که بین اقتصاد کلان و اقتصاد خرد وجود دارد، منجر به شکست میشود. در اینجا لازم است تعریفی از اقتصاد کلان و اقتصاد خرد داشته باشیم؛ در حقیقت، اقتصاد به دو شاخهی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد تقسیم میشود. در ادامه هرکدام از این مفاهیم را بهتفصیل توضیح میدهیم.
اقتصاد کلان
اقتصاد کلان در زبان انگلیسی Macroecomomics نام دارد. همانطور که از نامش پیداست، در این شاخه از اقتصاد، به مسائل کلی اقتصاد یک کشور پرداخته میشود. این شاخه از اقتصاد، کل تولیدات کشور، کل بیکاران، نرخ بهره، مخارج دولت و رشد را در نظر میگیرد. اقتصاد کلان به دلیل بررسی روند کلی اقتصاد، فرصت بیشتری برای پخش در رسانهها دارد. در حقیقت اقتصاد کلان میتواند پاسخگوی چنین سؤالاتی باشد:
- اگر مالیات افزایش یابد، بیکاری افزایش مییابد؟
- عرضهی بیشتر پول باعث بیشتر شدن تولید میشود و یا فقط باعث افزایش تورم میشود؟
- رکود اقتصادی اروپا چه تأثیری بر اقتصاد آمریکا دارد؟
اقتصاد خرد
شاخهی دیگر اقتصاد، اقتصاد خرد نام دارد که در زبان انگلیسی به آن Microeconomics گفته میشود. همانطور که از نامش پیداست، در این شاخه از اقتصاد، به مسائل خرد اقتصاد پرداخته میشود. بررسی رفتار مصرفکنندگان، خانوارها و شرکتها در یک سیستم اقتصادی در حیطهی مباحث اقتصاد خرد قرار میگیرد. در حقیقت اگر بخواهیم این دو شاخهی اقتصاد را مقایسه کنیم، باید بگوییم که اقتصاد کلان بیشتر به مفاهیم کلی اقتصادی در سراسر جهان و یا در سطح کشور میپردازد و اقتصاد خرد، مسائل جزئیتر اقتصاد را در برمیگیرد.
اقتصاد خرد، پاسخگوی سؤالاتی مانند سؤالات زیر است:
- چند نفر را استخدام کنیم تا سود بیشتری داشته باشیم؟
- اگر رقیبمان محصولاتش را در یک ماه خاص پخش نماید ما چه زمانی باید محصولات را پخش کنیم.
جمعبندی آکادمی دانایان
با تعاریفی که از اقتصاد داشتیم، آن را علم مطالعهی مردم، انتخاب و تصمیمگیری صحیح نامیدیم. همچنین با درک مفهوم اقتصاد، میتوان تفاوتهای اقتصاد کلان و اقتصاد خرد را نیز متوجه شد. اقتصاد کلان انتخاب و تصمیمگیری در رابطه با مسائل کلی چون بیکاری، در سطح کشور است اما اقتصاد خرد، مسائل جزئیتری را بیان مینماید. همچنین با توجه به منابع محدودی که در اختیار داریم باید بهگونهای تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم که انتخاب ما فایدهای بیش از هزینهاش داشته باشد و تصمیم عاقلانهای بگیریم. در نهایت، نکتهی مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که اقتصاد تضمینکنندهی ثروتمند شدن پس از یادگیری آن نیست اما میتواند کمک کند که افراد با ذهنی پویاتر تفکر کنند، تصمیم بگیرند و موفقتر باشند.
0 دیدگاه
سلام همراه با ارزوی توفیقات ، واقعا کارتون درسته به کسانی که هنوز انگیزه برای یادگیری دارنند، امید می دهید. مستدام باشید.
سلام وقت بخیر
ممنون از نظر و همراهی شما
سلام و درود واقعا بی نظیر هستید و در بحث آموزش نامبر وان❤️
سلام، ممنون از نظر شما
بسیار عالی بود
ممنون از نظر شما
مطالب و آموزش های بی نظیری هست متشکر از مجموعه آکادمی
ممنون از نظر شما