در تمام جوامع میتوان نابرابریهایی را در زمینههای مختلف از جمله نابرابری جنسیتی، نژادی، بهداشت و آموزش، سیاسی و البته نابرابری اقتصادی مشاهده کرد. نابرابری اقتصادی یکی از انواع نابرابریهایی است که در جوامع مختلف وجود دارد و به بیان آدام اسمیت جامعهای که بخش بزرگی از آن فقیر باشند هرگز نمیتواند شکوفایی را تجربه کند. از مهمترین معیارهای بررسی جوامع، وضعیت معیشتی و اقتصادی افراد آن جامعه است، چراکه نابرابری در امور اقتصادی یک جامعه میتواند چالشی بزرگ برای مردم آن جامعه و همچنین دولت آنها باشد. بدین منظور قصد داریم با نابرابری اقتصادی آشنا شده و به بررسی راههایی بپردازیم که این نابرابری را کاهش میدهد و به جوامع در جهت افزایش رفاه شهروندان کمک میکند.
انواع نابرابری
بهعنوان مهمترین شاخصها در خصوص نابرابری اقتصادی میتوان به نابرابری ثروت و نابرابری درآمد اشاره کرد. ثروت از کمکردن بدهیها از داراییهای انباشته شده به دست میآید. بنابراین به معنی ارزش مواردی مثل پسانداز است. اما هنگامی که از نابرابری ثروت صحبت میشود اساساً در مورد نحوهی توزیع داراییها بحث میشود. اما درآمد، عبارت است از عایدی جدیدی که دائماً به ثروت انباشته شدهی افراد اضافه میشود. نابرابری در درآمد، نحوهی توزیع درآمد کل جامعه بین آحاد مردم جامعه را توضیح میدهد. بهعبارتدیگر نابرابری در درآمد به نحوهی توزیع درآمد در هر جامعه بستگی دارد.
نگاهی کلی به نابرابری درجهان
پس از انقلاب صنعتی برخی کشورها به سمت کسب درآمدهای بالاتر سوق داده شدند و برخی از کشورها در جایی که از هزاران سال پیش بودند باقی ماندند. در سال ۱۸۲۰ ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی بریتانیا و هلند تنها سه برابر ثروتمندتر از فقیرترین کشورها، مثل هند و چین بودند. اما امروزه شکاف بین ثروتمندترین و فقیرترین حتی تا ۱۰۰ برابری یکدیگر نیز میرسد و این شکافها روزبهروز بیشتر میشوند. در سال ۲۰۱۵ ثروت جهانی حدود ۲۶۰ تریلیون دلار تخمین زده میشد. مطالعهای در همین سال نشان میدهد که آمریکای شمالی و اروپا تنها ۲۰ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدادند اما ۶۷درصد از ثروت جهان را در اختیار داشتند. در همین سال جمعیت چین از مجموع جمعیت آمریکای شمالی و اروپا بیشتر بود اما تنها ۸ درصد از ثروت جهان را در اختیار داشت. همینطور هند و آفریقا که مجموع جمعیت آنها ۳۰ درصد از جمعیت کل جهان بود، تنها۲درصد از ثروت جهان را به طور مشترک در اختیار داشتند.
جامعهای ۱۰ نفره را در نظر بگیرید. این ۱۰ نفر را به گروههای ۲نفره تقسیم میکنیم و هر گروه را نماینده ی یک قشر از مردم، از لحاظ توزیع ثروت قرارمی دهیم. چنانچه بخواهیم ۱۰۰ دلار را بین این ۱۰ نفر توزیع کنیم، سهم ثروتمندترین گروه ۸۳ دلار، گروه ثروتمند بعدی ۱۰ دلار، قشر متوسط ۴ دلار، دومین گروه از فقرا ۲ دلار و فقیرترین قشر این آزمایش ۱ دلار دریافت میکنند. این مثال بهخوبی توزیع ثروت و نابرابری در یک جامعهی جهانی کنونی را نشان میدهد.
نابرابری پس از انقلاب صنعتی
انقلاب صنعتی نابرابریهای زیادی را بین کشورها ایجاد کرد اما امروزه جهانیشدن و تجارت بینالملل است که به آن سرعت میبخشد. این عوامل به فقیرترین مردم جهان در جهت بهبود معیشت کمک کرده است؛ اما کمکی که به ثروتمندان میکند بسیار بیشتر از مردم فقیر خواهد بود. پیروزی جهانیسازی و سرمایهداری بازار، استانداردهای زندگی را برای میلیاردها نفر بهبود بخشیده است. بهعبارتدیگر امروزه افراد فقیر وضعیت بهتری نسبت به گذشته دارند، همانطور که ثروتمندان بسیار ثروتمندتر شدهاند. ایالات متحده بالاترین نابرابری درآمدی را ندارد اما بالاترین نابرابری را بین کشورهای صنعتی غرب دارد. در هر کشوری نابرابری در درآمد وجود دارد. ممکن است دادهها نشاندهندهی ثروتمندتر شدن ثروتمندان و روزبهروز فقیرتر شدن فقرا باشد اما آنچه که منطقی به نظر میرسد سرعت رشد سریعتر ثروتمندان است. بهعبارتدیگر همه ی افراد جامعه درآمد بیشتری کسب میکنند اما سهم ثروتی که متعلق به ثروتمندان است سریعتر از فقرا رشد میکند.
تغییر فناوری چگونه باعث افزایش نابرابری میشود؟
یکی از دلایل افزایش نابرابری تغییر فناوری مبتنی بر مهارت است. مشاغل ایجاد شده در اقتصادهای مدرن مبتنی بر فناوری است و به مهارتهای جدید نیاز دارد. کارگرانی که تحصیلات یا مهارتهای لازم برای این مشاغل را دارند پیشرفت میکنند ولی سایر افراد از این مسیر جا میمانند. پس تکنولوژی میتواند مکملی برای کارگران ماهر و جایگزینی برای کارگران غیرماهر باشد. نتیجه ی این اتفاق افزایش شکاف بین فقرا و ثروتمندان است. زمانیکه اقتصادها توسعه پیدا میکنند و مشاغل تولیدی در کشور جابهجا میشوند، شغلهایی بامهارت پایین و بالا، با درآمد کموزیاد باقی میمانند و افرادی که مهارت کمی دارند از نظر درآمد عقب میمانند.
طی ۳۰ سال گذشته در ایالات متحده آمریکا تعداد افراد تحصیلکرده دانشگاهی که در فقر زندگی میکنند، دوبرابر شده است و از ۳درصد به ۶درصد رسیده است. طی همین دوران، تعداد افرادی که مدرک دبیرستان دارند و در فقر زندگی میکنند از ۶درصد به ۲۲درصد رسیده و در طول چند سال گذشته حقوق فارغالتحصیلان دانشگاهی به رشد خود ادامه داده است درحالیکه پس از تعدیل تورم درآمد فارغالتحصیلان دبیرستان کاهش پیدا کرده است و این عامل میتواند دلیل خوبی برای ادامهی تحصیل و کسب مهارت باشد.
سایر دلایل افزایش نابرابری
از دیگر دلایل افزایش شکاف درآمدی میتوان به کاهش نفوذ اتحادیهها اشاره کرد. کاهش نفوذ اتحادیهها میتواند منجر به افزایش حقوقهای مدیرعاملان به مقدار چندین برابر بیشتر از کارمندان و کارگرانشان بشود. همچنین نژاد و جنسیت و سایر اشکال نابرابری نیز میتواند نابرابری درآمدی را تشدید کند.
ضریب جینی چیست؟
برای سنجش میزان نابرابری در ثروت و توزیع درآمد در یک جامعه ی آماری از شاخص ضریب جینی استفاده میشود. این ضریب در بازه ی صفر تا یک قرار میگیرد و هرچقدر به صفر نزدیکتر باشد برابری در توزیع درآمد بیشتر است. عکس قضیه نیز صادق است؛ به عبارت دیگر هرچقدر که این ضریب به عدد یک نزدیکتر باشد توزیع درآمد نابرابرتر است. چنانچه ضریب جینی برابر با صفر باشد، برابری مطلق در جامعه حاکم است و تمام افراد جامعه ثروت و درآمدی یکسان دارند. از کاربردهای بسیار مفید ضریب جینی میتوان به امکان مقایسهی آسان توزیع درآمد کشورها با یکدیگر اشاره کرد. از ضریب جینی نهتنها برای مقایسهی توزیع درآمد و ثروت در کشورها بلکه برای مقایسه توزیع درآمد و ثروت بین شهرها و روستاهای یک کشور نیز میتوان استفاده کرد.
آیا مالیاتها به برابری درآمد در جامعه کمک میکنند؟
حال ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا افزایش مالیاتبردرآمد و مالیات بر عایدی سرمایه به کاهش نابرابری درآمد در جامعه کمک میکند؟ مالیاتبردرآمد در ایالات متحده در حال حاضر تا حدودی تصاعدی است. به این معنی که قوانین مالیاتی موجود، ثروتمندان را ملزم به پرداخت درصد بالاتری از درآمد میکند. توزیع درآمدها، مستقیماً میتواند تحتتأثیر مالیاتها قرار بگیرد. بدین ترتیب مالیاتها یکی از ابزاری هستند که دولتها میتوانند با استفاده از آنها و ایجاد یک سیستم کارآمد مالیاتی به بازتوزیع عادلانهی ثروت و درآمد در جامعه کمک کنند. بااینحال برخی معتقدند که مالیات بر ثروتمندان بهاندازهی کاهش مقررات و تشریفات بروکراسی اداری مؤثر نیست.
چگونه میتوان به نابرابری در ثروت و درآمد پایان داد؟
در اغلب جوامع نظر ثروتمندان در انتخاب سیاستها تأثیر زیادی دارد. طبیعتا ثروتمندان انگیزهی زیادی برای ترویج سیاستهایی دارند که به نفع گروه ثروتمندان جامعه است. اما چطور میتوان به این نابرابری رسیدگی کرد؟ برخی معتقدند که آموزش، کلید کاهش شکاف طبقاتی و نابرابری در درآمد است. اساساً کارگرانی که تحصیلات بیشتر و بهتری دارند، مهارتهایی دارند که باعث درآمد بیشتر میشود. برخی کاهش نابرابری را در گرو افزایش حداقل دستمزدها در جامعه و حمایت از قشرهای آسیبپذیر میدانند و برخی معتقدند که دولتها باید برای یک شبکه ایمنی اجتماعی، اشتغال افراد جامعه و تنظیم سیستم مالیاتی برای توزیع مجدد درآمد، بیشتر تلاش کنند. برخی متقاضی افزایش مالیاتبردرآمد و مالیات بر عایدی سرمایه ثروتمندان هستند. اما در هیچ یک از این راهها توافق نظری وجود ندارد و در این باره نمیتوان به راهحل قطعی و تضمینی رسید. به نظر میرسد که با بهرهگیری از تجربیات جوامعی که نابرابری در درآمد و ثروت در آنها کمتر از سایر کشورهاست و استفاده از راهکارهای صاحبنظران این حوزه میتوان به کاهش شکاف طبقاتی و نابرابری در درآمد کمک کرد. اینکه یک جامعه کدام مسیر را طی میکند بهراحتی قابل تشخیص نیست اما نابرابری شدید در توزیع درآمد در سطح ملی باید برطرف شود. انگیزهی بهبود نابرابری درآمد ممکن است ناشی از تمایل واقعی برای کمک به مردم و دستیابی به فرصتهای برابر و پیشگیری از یک خیزش اجتماعی باشد اما درهرصورت نمیتوان موضوع نابرابری در درآمد و ثروت در جوامع را نادیده گرفت.
جمعبندی
نابرابری در ثروت و درآمد در هر کشور میتواند مشکلات زیادی به همراه داشته باشد، مطالعات نشان میدهد که کشورهایی که نابرابری بیشتری دارند خشونت، مصرف مواد مخدر و جرم بیشتری در جامعه را تجربه میکنند. برای محاسبه و مقایسه ی میزان نابرابری در کشورها معمولاً از شاخص ضریب جینی استفاده میشود. برای کنترل و جلوگیری از افزایش نابرابری در سطح جامعه میتوان اقدامات مختلفی انجام داد اما به دلیل گسترش و اهمیت این موضوع صرفاً به یک روش نمیشود اکتفا کرد.